*یادمون باشه که؛
رابطه ها در دو حالت قشنگ میشن:
اول : پیدا کردن شباهت ها
دوم : احترام گذاشتن به تفاوت ها*
*یادمون باشه که؛
رابطه ها در دو حالت قشنگ میشن:
اول : پیدا کردن شباهت ها
دوم : احترام گذاشتن به تفاوت ها*
⭕️ تلنگر قرآنی(کرونا الفرار)
ویروس کرونا، یک پدیده ای بود تا خداوند قیامت را، که مردم فراموشش کردند، یاد آوری کند،
کرونا عاقبت مارا در قیامت به تصویر کشیده است،
خداوند در سوره عبس میفرماید:
یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ
ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺁﺩﻣﻰ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ، ﺍﺯ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ….(٣٤)
وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ
ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ….(٣٥)
وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ
ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﺴﺮ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ(٣٦)
الآن رفتار مردم شبیه روز قیامت، یعنی آینده ای است که در انتظار آنهاست،
این روزها مردم از ترس جان خود، از هم فرار میکنند،
بهترین دوستان با یکدیگر دست نمیدهند،
مادر فرزندش را بغل نمیکند،
پدر دست فرزند را نمیگیرد،
اقوام و آشنایان به دیدن یکدیگر نمیرود،
حتی اگر عزیزترین کس ما از دنیا برود جنازه اش را به ما نمیدهند، غریبانه دفنش میکنند،
مجالس ممنوع،
اعمال عبادی تعطیل،
نماز جمعه دیگر مهم نیست،
و دیگر بر نامه های دینی دسته جمعی ممنوع،
نماز جماعت که این همه برایش ثواب گفته اند دیگر مهم نیست،
رفتارهای اجتماعی، صله رحم، دید و باز دید تعطیل، ارزان ترین لوازم نجات به بالا ترین قیمت،
خلاصه هرکس تنها به فکر خودشه،
پس بیاییم پیش از آنکه با خدا و دیگران تسویه حساب کنیم،
با خودمان تسویه کنیم،
در سوره قارعة میفرماید: یَوْمَ یَکُونُ النَّاسُ کَالْفَرَاشِ الْمَبْثُوثِ
ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﻣﺮﺩم [ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﻴﻤﮕﻲ ] ﭼﻮﻥ ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﻩ ﺍﻧﺪ
امروز نشانه ای از روز قیامت است،
خدایا، همه انسانهایی را که به انسانیت پایبند هستند،
بیماریهایشان را شفا ده،
و از خزائن رحمت بیکران سایه ی لطف و محبتت بر سر همه بگستران،
و همه را به راه راست هدایت فرما،
و عاقبت همه را ختم بخیر کن.
آمین یارب العالمین🙏
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
از دزدی بادمجان تا ازدواج💍
ومن یتق الله یجعل له مخرجا ویرزقه من حیث لا یحتسب🌸
*شیخ علی طنطاوی ادیب دمشق درخاطراتش نوشته :
یک مسجد بزرگی در دمشق هست که به نام مسجد جامع توبه مشهور است.
علت نامگذاری آن به مسجد توبه بدین سبب هست که آنجا قبلا محل منکرات بوده ولی یکی از فرمانداران مسلمان آن را خرید و بنایش را ویران کرد و سپس مسجدی را در آنجا بنا کرد.
یکی از طلبه ها که خیلی فقیر بود و به عزت نفس مشهور بود در اتاقی در مسجد ساکن بود.
دو روز بر او گذشته بود که غذایـی نخورده بود و چیزی برای خوردن نداشت و توانایی مالی برای خرید غذا هم نداشت.
روز سوم احساس کرد از شدت گرسنگی به مرگ نزدیک شده است
با خودش فکر کرد او اکنون در حالت اضطراری قرار دارد و شرعا گوشت مردار و یا حتی دزدی در حد نیازش جایز هست.
بنابراین گزینه دزدی بهترین راه بود.
شیخ طنطاوی در خاطراتش ادامه می دهد : این قصه واقعیت دارد و من کاملا اشخاصش را میشناسم و از تفاصیل آن در جریان هستم
و فقط حکایت میکنم نه حکم و داوری.
این مسجد در یکی از محله های قدیمی واقع شده و در آنجا خانه ها به سبک قدیم به هم چسپیده و پشت بام های خانه ها به هم متصل بود بطوریکه میشود از روی پشت بام به همه محله رفت.
این جوان به پشت بام مسجد رفت و از آنجا به طرف خانه های محله به راه افتاد.
به اولین خانه که رسید دید چند تا زن در آن هست چشم خودش را پایین انداخت و دور شد و به خانه بعدی که رسید دید خالی هست
اما بوی غذایی مطبوع از آن خانه میامد.
وقتی آن بو به مشامش رسید از شدت گرسنگی انگار مانند یک آهن ربا او را به طرف خودش جذب کرد.
این خانه یک طبقه بود از پشت بام به روی بالکن و از آنجا به داخل حیاط پرید.
فورا خودش را به آشپزخانه رساند سر دیگ را برداشت دید در آن بادمجان های محشی (دلمه ای) قرار دارد ، یکی را برداشت و به سبب گرسنگی به گرمی آن اهمیتی نداد ، یک گازی از آن گرفت تا می خواست آن را ببلعد عقلش سر جایش برگشت و ایمانش بیدار شد.
باخودش گفت : پناه بر خدا.
من طالب علمم چگونه وارد منزل مردم شوم و دزدی کنم؟
از کار خودش خجالت کشید و پشیمان شد و استغفار کرد و بادمجان را به دیگ برگرداند و از همان طرف که آمده بود سراسیمه بازگشت وارد مسجد شد و در حلقه درس استاد حاضر شد در حالی که از شدت گرسنگی نمیتوانست بفهمد استاد چه می گوید
وقتی استاد از درس فارغ شد و مردم هم پراکنده شدند.
یک زنی کاملا پوشیده پیش آمد با شیخ گفتگویی کرد که او متوجه صحبت هایشان نشد.
شیخ به اطرافش نگاهی انداخت و کسی را جز او نیافت.
صدایش زد و گفت : تو متاهل هستی ؟
جوان گفت نه
شیخ گفت : نمیخواهی زن بگیری؟
جوان خاموش ماند.
شیخ باز ادامه داد به من بگو میخواهی ازدواج کنی یا نه؟
جوان : پاسخ داد به خداوند که من پول لقمه نانی ندارم چگونه ازدواج کنم؟
شیخ گفت : این زن آمده به من خبر داده که شوهرش وفات کرده و در این شهر غریب و نا آشنا هست و کسی را ندارد و نه در اینجا و نه در دنیا به جز یک عموی پیر کس دیگری ندارد و او را با خودش آورده و او اکنون درگوشه ای از این مسجد نشسته و این زن خانه ی شوهرش و زندگی و اموالش را به ارث برده است.
اکنون آمده تقاضای ازدواج با مردی کرده تا شرعا همسرش و سرپرستش باشد تا از تنهایی و انسانهای بدطینت در امان بماند.
آیا حاضری او را به عقد خود در بیاوری؟
جوان گفت : بله و رو به آن زن کرد و گفت : آیا تو او را به شوهری خودت قبول داری؟
زن هم پاسخش مثبت بود.
عموی زن دو شاهد را آورد و آنها را به عقد یکدیگر در آورد و خودش به جای آن طلبه مهر زن را پرداخت و به زن گفت : دست شوهرت را بگیر.
دستش را گرفت و او را به طرف خانه اش راهنمایی کرد.
وقتی وارد منزلش شد نقاب از چهره اش برداشت.
جوان از زیبایی و جمال همسرش مبهوت ماند و متوجه آن خانه که شد دید همان خانه ای بود که واردش شده بود
زن از او پرسید : چیزی میل داری برای خوردن؟
گفت : بله. پس سر دیگ را برداشت و بادمجانی را دید و گفت : عجیب است چه کسی به خانه وارد شده و از آن یگ گاز گرفته است؟
مرد به گریه افتاد و قصه خودش را برای همسرش تعریف کرد.
زن گفت :
این نتیجه امانت داری و تقوای توست.
از خوردن بادنجان حرام سرباز زدی خداوند تعالی همه خانه و صاحب خانه را حلال به تو بخشید.
کسی که بخاطر خدا چیزی را ترک کند و تقوا پیشه نماید
خداوند تعالی در مقابل چیز بهتری به او عطا میکند.
#توبه_تولدی_دوباره
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
✅کلاغی که مامور خدا بود.
🔹آقای شیخ حسین انصاریان میفرمود:👇👇👇
یه روز جمعه با دوستان رفتیم کوه
دوستان یه آبگوشت و چای روی هیزم 🔥درست کردن، سفره ناهار چیده شد.
ماست، سبزی، نوشابه، نون
دوتا از دوستان رفتن دیگ 🥣آبگوشتی رو بیارن که...
یه کلاغی از راه رسید رو سر این دیگ و یه فضلهای انداخت تو دیگ آبگوشتی!
دل همه رو برد
حالا هر که دلش میشه بخوره
گفت اون روز اردو برای ما شد زهر مار😰
خیلی بهمون سخت گذشت
تو کوه، گشنه
همه ماست و سبزی خوردیم
کسی هم نوشابه نخورد
خیلی سخت گذشت
و خیلی هم رفقا تف و لعن کلاغ کردن😡
گاهی هم میخندیدن ولی اصلش ناراحت بودن
وقت رفتن دوتا از رفقا رفتن دیگ رو خالی کنن
یه دفعهای گفتن رفقاااااااااا😱
بدویییییین
چی شده؟
دیدیم دیگ رو که خالی کردن
یه عقرب 🦂 سیاهی ته دیگه😱
و اگر خدا این کلاغ رو نرسانده بود
ما این آبگوشت رو میخوردیم و همه مون میمردیم کسی هم نبود😔
اگر آقای انصاریان اون عقرب را ندیده بودن هنوز هم میگفتن یه روز رفتیم کوه خدا حالمون گرفت
حالت رو نگرفت، جونت نجات داد
خدا میدونه این بلاهایی که تو زندگی ما هست پشت پرده چیه
🔹امام حسن عسکری علیهالسلام فرمودند:
《مَا مِن بَلِیّةٍ إلاّ وَ للهِ فیها نِعمَةٌ تُحیطُ بِها》
هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آنکه نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است.
📚بحارالانوار، 78/374/34
🍃خدا صلاح تورو بهتر از خودت میدونه ، پس به حکمتش ایمان داشته باش
✅قطره ای از دریا
🔻کتاب فضل تو را آب بحر کافى نیست
که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم
🔰علامه مصباح:
🔹براى تحقیق این مسأله [ شناخت فضائل امیرالمؤمنین (ع) ] بهتر است به کلام خود امیرالمؤمنین(علیه السلام) مراجعه کنیم و ببینیم خود آن حضرت درباره خودش چه مىگوید؛ چرا که ما معتقدیم این بزرگواران سخنى به گزاف نمىگویند.
👈 حضرت در خطبه قاصعه مىفرماید:
🔹زمانى که من متولد شدم پیامبرصلى الله علیه وآله مرا در آغوش گرفت و به سینه خود چسبانید، غذا را در دهان خود مىجوید و به دهان من مىریخت تا تناول کنم .
پیامبر تربیت شده فرشته الهى بود و من تربیت شده پیغمبر هستم.
🔸 زمانى که آن حضرت هنوز دندان غذا خوردن نداشت، پیغمبر اکرم غذا را در دهان خود مىجوید و به دهان على مىگذاشت.
🔹حضرت امیر در این خطبه تعبیرات عجیبى دارد؛ از جمله مىفرماید:
🔸من در سن طفولیت، عطر بدن پیغمبر اکرم را استشمام مىکردم و از آن لذت مىبردم. حضرت رسول آن چنان مرا به سینه خود مىچسباند که من نفسهاى او را احساس مىکردم و از بوى بدن او لذت مىبردم. از همان ابتدا پیامبر(صلى الله علیه وآله) به تربیت من همت گماشت و هر روز درسى به من مىداد و علمى به من مىآموخت.» حضرت رسول همان علومى را که از ملایکه دریافت مىکرد به حضرت على(علیه السلام) تعلیم مىداد.
🔹در جملهاى دیگر از این خطبه امیرالمؤمنین مىفرماید:
«قبل از این که پیغمبر اکرم به رسالت مبعوث شود من ده سال خدا را عبادت کردم.»
آن حضرت ده ساله بود که پیغمبر مبعوث شد؛ با این حساب معناى کلام مذکور این است که من از دوران شیرخوارگى خدا پرست و خدا شناس بودم!
🔸 حتى زمانى که بر پیغمبر اکرم (ص) وحى نازل شد، من صداى عجیبى را شنیدم که شبیه ناله سوزناکى بود. گفتم: یا رسول الله!(صلى الله علیه وآله) این چه صدایى است؟ آن حضرت فرمود: این ناله شیطان است که بعد از بعثت من، دیگر از گمراه کردن بندگان خدا ناامید شده است.»
🔹جالب این است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در ادامه فرمود:
اِنَّکَ تَسْمَعُ ما اَسْمَعُ و تَرى ما اَرى اِلاّ اَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِىٍّ؛ هر چه من مىبینم تو نیز مىبینى و هر چه من مىشنوم تو نیز مىشنوى، جز این که تو پیامبر نیستى!
👈در پرتو ولایت- ص 28-24
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ بند ناف ✨
در افسانه ها آمده است زمانهای قدیم مردمی بادیه نشینی زندگی میکردند و در بین آنها مردی بود که مادرش دچار آلزایمر و نسیان بود و میخواست در طول روز پسرش کنارش باشد.
اما این امر مرد را آزار میداد فکر میکرد در چشم مردم کوچک شده است.
هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور بگذار اینجا بماند و مقداری غذا هم برایش بگذار تا از شرش راحت شوم یا می میرد یا گرگ او را خواهد خورد...!
همسرش گفت قبول کرد و گفت آنچه میگویی انجام میدهم! همه آماده ی کوچ شدند؛ زن هم مادر شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و بدور از چشم همسرش کودک یک ساله ی خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند.
آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه ی فراوانی داشت و اوقات فراغت با او بازی میکرد و از دیدنش شاد میشد.
وقتی مسافتی را رفتند تا هنگام ظهر برای استراحت ایستادند و همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم.
زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم، مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا اینکار را کردی ...
همسرش پاسخ داد ما او را نمیخواهیم زیرا بعد از تو مرا همانطور که مادرت را گذاشتی و رفتی خواهد گذاشت تا بمیرم.
حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد... سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادر و فرزندش رفت زیرا پس از کوچ همیشه گرگ ها بسمت آنجا می آمدند تا از باقی مانده ی وسایل شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند.
مرد وقتی رسید دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگان دور آنها هستند و پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب میکند و تلاش میکند که کودک را از گرگها حفظ کند.
مرد گرگها را دور کرده و مادر و فرزندش را بازگرداند و از آن به بعد موقع کوچ اول مادرش را سوار بر شتر میکرد و خود با اسب دنبالش روان میشد و از مادرش مانند چشمش مواظبت میکرد و مقام همسرش در نزد او بسیار فزونی گرفت.
🌟"انسان وقتی به دنیا می آید بند نافش را میبرند، ولی جایش همیشه می ماند تا فراموش نکند که برای تغذیه به یک زن بزرگ وصل بوده است."
✨﷽✨
👌 داستان کوتاه پند آموز
💭مدرسهای دانشآموزان را با اتوبوس به اردو میبرد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک میشود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده میشود: «حداکثر ارتفاع سه متر»
ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود ولی چون راننده قبلا این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل میشود اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده میشود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف میکند.
💭پس از آرام شدن اوضاع مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت میشوند. پس از بررسی اوضاع مشخص میشود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیدهاند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و غیره.
💭اما هیچ کدام چارهساز نبود تا اینکه پسربچهای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من میدانم!» یکی از مسئولین اردو به پسر میگوید: «برو بالا پیش بچهها و از دوستانت جدا نشو!» پسربچه با اطمینان کامل میگوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتون باشه که سر سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی میآورد.»
💭مرد از حاضر جوابی کودک تعجب کرد و راهحل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاهی معلممان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درونمان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت میتوانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.»
مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟»
💭پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیکهای اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.» پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد.
✅خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیرهای تنگ زندگی است.
✨حدیثی از معصوم ✨
🌹امام کاظم(علیه السلام)مےفرمایند:
زراعت درزمین هموار می روید، نه برسنگ سخت!
و چنین است که حکمت در دلهای متواضع جای
می گیرد نه در دل های متکبر. خداوند
متعال ،تواضع را وسیله عقل، و تکبر را وسیله
جهل قرار داده است.
📚تحف العقول،ص۳۹۶
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
این روزها در خانه هایمان پنهان شده ایم
از ترس ویروسی ناشناخته ای که بشر را ترسانده؛
کوچکترین ذره ای که باچشم دیده نمی شود اما آثار نحس وجودش را احساس می کنیم.
🔻درست شبیه ابلیس
او را نمی بینیم اما با روندی فراگیر قلب ها را تیره می کند، نفْس ها را میخراشد و دل ها را به آشوب می اندازد،
ما را در خود قرنطینه می کند که دور شویم از یکدیگر و در نهایت از خداوند!
🔸(چه خوب به توصیه ها گوش می دهیم!)
دستهایمان را مرتب از آلودگی می زداییم!
جلوی دهانمان را می گیریم !
نزدیک افراد آلوده نمی شویم!
خانه هارا ضدعفونی می کنیم!
و..
💎(کاش به توصیه های خداوند نیز گوش می کردیم)
از گناه دست می شستیم!
جلوی دهانمان را میگرفتیم و دروغ نمی گفتیم، تهمت نمی زدیم، غیبت نمی کردیم !
نزدیک دوستان ناباب و آلوده به گناه نمی شدیم!
دلهایمان را از ورود شیطان می بستیم و همه جا را از حضور او پاک می کردیم!
و..
🔻کشنده تر و آلوده تر از شیطان نیز مگر در عالم هستی یافت می شود!
از چه میهراسیم ! خود را درخانه محبوس کرده ایم !
ترس از چه داریم؟!
ویروسی خطرناک و فراگیر آمده!
مگر آن موقع که خداوند از وجود شیطان خبر داد و علائم خطرناک حضور او را بیان کرد ما ترسیدیم!
آزادتر خود را به او آلوده کردیم!
پیامبران و امامان را برای هدایت مان و پیروزی بر ابلیس
فرستاد ولی بی تفاوت از توصیه هایشان گذشتیم! جهان آلوده به حضور شیطانی ست که تا دنیا باقی ست او از بین نمی رود و باز نمی ترسیم آنوقت از ویروسی که طول عمرش نهایت تا چند هفته است اینگونه میهراسیم!
عجب مخلوقاتی دارد این خالق توانا!!
همه در جهان منتظر شکست کروناویروس و نجات از مرگ هستند ولی غافلند از -شیطان ویروس-
شیطان ویروسی که جوری می کشد که تا ابد در تبی سوزناکتر از تب های کرونا ویروس؛ افراد آلوده به خود را تا ابد خواهد سوزاند!!
💎خداوندا
به دلهایمان معرفتی ده که در هنگام مشکلات، تنها به تو توکل کنیم و برای شستن خود از آلودگی گناهان به ما فرصتی عطا فرما تا بتوانیم پاک و عاقبت به خیر از دنیای فانی پای در دنیایی ابدی نهیم*
مابه امید پرودگار شیطان را شکست می دهیم.
وبا توجه به نکات بهداشتی وامیدواری کرونا را شکست می دهیم.
🌹🌹🌹✊✊✊🌹
فروبردن خشم
#حدیث_پیامبر_اعظم
🔻پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
🔰 یا علی، اوُصیک بِوَصیةٍ فَاحفَظها فَلا تَزالُ بِخَیرٍ ما حَفِظتَ وَصِیتی. یا عَلِی مَن کظَمَ غَیظاً وَهُوَ یقدِرُ عَلی امضائِهِ أعقَبَهُ اللّهُ یومَ القِیامَةِ أمناً وَایماناً یجِدُ طَعمَهُ.
🔰ای علی، سفارشی به تو می کنم و آن را حفظ کن، زیرا اگر این سفارشم را حفظ کنی پیوسته در خیر و نیکی هستی. ای علی، کسی که خشمش را که بتواند آن را انجام دهد فرو ببرد، خداوند در روز قیامت امنیت و ایمانی به او می دهد که مزّه اش را می چشد.
[بحارالانوار، ج 74، ص 46]
فروبردن خشم
#شرح
در این بخش از وصیت، پیامبر صلی الله علیه و آله یک سفارش می کند و آن این است که هر کس در حال توانایی بر اعمال خشم، آن را فرو برد خداوند در دنیا نعمتی و در آخرت نعمتی به او می دهد. نعمت آخرت امنیت و نعمت دنیا ایمانی است که مزّه آن را می چشد.
«کظم» در اصل به معنی محکم بستن سر مشک است. گویی وقتی انسان خشمگین می شود خشم از درون وجودش به بیرون فوران می کند.
در اینجا به نکاتی باید توجّه کرد:
1⃣. خشم و غضب یکی از عوامل مهمّ ایجاد گناه است. گناهانی که انسان هنگام خشم مرتکب می شود فراوان است، از جمله توهین و آزار مؤمن، آلودگی زبان به انواع گناهان است. همچنین گاه انسان به گناهانی دست می زند که نمی توان آن را کنترل کرد، یا از سر خشم کاری می کند که در تمام مدّت عمرش نمی تواند آن را جبران کند. ازاین رو بیشتر تصمیماتی که در حال عصبانیت گرفته می شود پشیمانی به همراه دارد. پس باید انسان به خودش توصیه کند که بعداً تصمیم می گیرم، زیرا در آن حالت فکر انسان معتدل نیست و درست کار نمی کند و قدرت تشخیص مصالح و مفاسد را ندارد. ازاین رو بزرگان گفته اند در حال عصبانیت و خشم نه تصمیم، نه دستور و نه تنبیه. به عبارت دیگر در چنین حالی هیچ عمل مهمّی انجام ندهید و فقط خود را کنترل کنید. البتّه کنترل کردن خود در حال عصبانیت کار دشواری است و از جمله چیزهایی که در کنترل این کار مؤثّر است ایجاد عوامل انصراف است. فی المثل از آن محل دور شود، یا اگر در منزل عصبانی شده است بیرون برود. حتّی گفته اند اگر انسان ایستاده است بنشیند، یا نشسته است برخیزد و یا کمی آب بیاشامد.
خلاصه در هر صورت تغییر حالت بدهد، حتّی اگر تغییر مختصری در حال خودش بدهد مؤثّر است. مثلًا به صورتش آب بزند یا سوره ای از قرآن تلاوت کند تا وضع و مسیر را تغییر دهد.
برخی اوقات انسان به اندازه ای خشمگین می شود که برای فرو نشاندن آن چاره ای جز مشت کوبیدن به دیوار ندارد تا عقده هایش خالی شود و در نتیجه غضبش فرو بنشیند.
خشم شعله ای از آتش های شیطان و مهم ترین ابزار ابلیس است. باید توجّه داشت که خشم انسان را از حال طبیعی خارج می کند. کسانی را دیده ایم که در حالت عادی انسان های خوب و طبیعی اند، ولی هنگام عصبانیت همه چیز را به سوی مقابل پرتاب می کنند، چون در آن حالت عوارض بسیاری در انسان دیده می شود و مشکل این است که انسان در آن حالت عذر شرعی ندارد که بگوید در حال خشم بودم، زیرا بیشتر قتل هایی که رخ داده در حال عصبانیت بوده است، برای اینکه هیچ کس در حال خونسردی کارد برنمی دارد تا سر کسی را ببُرد.
2⃣. «خشم» از خطرناک ترین ابزارهای شیطان برای گناه کردن است. البتّه خشم از موهبت های الهی است که به نادرست از آن استفاده می شود، زیرا «خشم» عبارت است از بسیج تمام نیروهای بدن برای مقابله با مشکل. به عبارت دیگر، خداوند خشم را در انسان آفریده تا بتواند در مقابل تهاجمات از خود دفاع کند، زیرا اگر در این حالت خونسرد باشد و نیروهای بدنش بسیج نشود نمی تواند از خودش دفاع کند.
برخی می گویند: انسان در حال عادی حدود یک دهم نیروهایش آماده است، ولی در حال عصبانیت قدرتش ده برابر می شود. یعنی تمام نیروهایش بسیج می شوند، لذا می بینیم که برخی در حالت عادی ضعیف به نظر می رسند ولی در حال خشم و عصبانیت پنج نفر هم از عهده آنها برنمی آید و نمی توانند او را نگاه دارند چرا که همه قدرت او بسیج گشده است. در نتیجه این چیزی را که خداوند در انسان آفریده از نعمت های اوست ولی باید در جای خودش مصرف شود. به تعبیری دیگر،
🔸خشم بر دو قسم است: خشم مذموم، خشم ممدوح و واجب.
انسان باید در مقابل عاصیان و گناهکاران غیرت شرعی داشته باشد و نباید نسبت به آنها بی توجّه بود. آن روایت معروف که خداوند عدّه ای از ملائکه را برای عذاب قومی فرستاد، ولی آنها مأموریت خویش را انجام نداده برگشتند و عرض کردند: بارالها، در میان این قوم مردی عابد در دل شب بیدار بود و عبادت می کرد و نخواستیم آنها را نابود کنیم، به آنها وحی شد که دوباره برگردید و آن آبادی را ویران کنید و آن مرد را هم نابود کنید و بعد در روایت علّت چنین ذکر شده که همین پیرمرد عابد که در نیمه های شب عبادت می کند، حتّی یک بار در برابر گناه خشمگین نشده و به رگ غیرتش برنخورده است.
بنابراین انسان در جایی که باید امر به معروف و نهی از منکر کند و خشمگین شود باید به وظیفه اش بپردازد و در برابر گناه از پای ننشیند و چنین خشمی ممدوح و واجب است و از نظر اسلام انسان بی توجّه به این امور ارزشی ندارد.
البتّه خشم نابجا ناپسند است.
3⃣. طبق این روایت، خداوند برای فروبرندگان خشم (الکاظِمِینَ الغَیظ) دو پاداش در نظر گرفته است:
الف) امنیت در روز قیامت. اگر خداوند در روز قیامت که به «یوم الحسرة»، «یوم البروز»، «یوم الخوف»، «یوم الوحشة الاکبر» و «یوم الفزع» معروف است، به انسان امنیت بدهد بالاترین نعمت و موهبت است، زیرا اگر انسان تمام دنیا را داشته باشد ولی آرامش خاطر نداشته باشد گویی هیچ چیز ندارد.
ب) ایمان. اگرچه ظاهرش متعلّق به این دنیاست، زیرا درباره برخی گناهان حدیث داریم که اگر انسان آنها را ترک کند خداوند به او ایمانی می دهد که در ذائقه اش نمایان می شود. یعنی این ایمان به صورت اعتقادی خشک نیست، بلکه چون شیرینی در ذائقه می ماند و آن را احساس می کند این را به هر کس نمی دهند، به کسانی می دهند که در مقابل نفس ایستادگی و مقاومت کرده اند. مثلًا در کتاب وسایل الشیعه در باب مقدّمه نگاه در روایتی آمده است که «چنانچه کسی چشمش به زن زیبای نامحرم بیفتد و فوراً چشمش را برگیرد، خداوند به او ایمانی می دهد که مزّه آن را می چشد».
🔻 خشم در روایات اسلامی
🔰 امام صادق علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده است که حضرت فرمود:
«ألغَضَبُ یفسِدُ الایمانَ کما یفسِدُ الخَلُّ العَسَلَ؛
خشم، ایمان انسان را فاسد می کند چنانکه سرکه عسل را فاسد می سازد».
[📚بحارالانوار، ج 73، ص 267.]
🔸 از امیر مؤمنان علی علیه السلام نقل شده است که فرمود:
«ایاک وَالغَضَبَ فَأوَّلُهُ جُنونٌ وَآخِرُهُ نَدَمٌ؛ از خشم بپرهیزید که آغازش جنون و پایانش پشیمانی است».
🔸در حدیثی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«لَیسَ الشَّدیدُ بَالصّرعَةِ إنَّما الشَّدیدُ الَّذی یملِک نَفسَهُ عِندَ الغَضَبِ؛
نیرومند و قهرمان کسی نیست که در کشتی رقیب خود را بر زمین زند، بلکه نیرومند کسی است که هنگام خشم مالک نفس خود باشد».
[مجموعه ورّام، ج 1، ص 122.]
🔸 امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمود: «ألغَضَبُ نارٌ مُوقَدَةٌ مَن کظَمَهُ أطفَأَها وَمَن أطلَقَهُ کانَ أوَّلَ مُحتَرَقٍ بِها؛
غضب آتشی است مشتعل، کسی که خشم خود را فرو نشاند آن آتش را خاموش کرده است و آن که غضب را به حال خودش آزاد گذارد خود اوّل کسی است که در شعله های آن خواهد سوخت».
[📚 عیون الحکم والمواعظ، ص 22.]
🔸 امام صادق علیه السلام فرمود:
«ألغَضَبُ مِفتاحُ کلّ شَرّ؛
خشم، کلید تمام بدی ها و شرور است».
[📚غررالحکم، ص 49.]
🔸 حضرت علی علیه السلام در روایتی فرمود:
«شِدَّةُ الغَضَبِ تُغَیرُ المَنطِقَ وَتَقطَعُ مادَّةَ الحُجَّةِ وَتُفَرّقُ الفَهمَ؛
خشم شدید چگونگی گفتار را تغییر می دهد و اساس استدلال را به هم می ریزد، تمرکز فکر را از بین می برد و فهم آدمی را پراکنده می سازد».
📚[بحارالانوار، ج 71، ص 428.]
🔸در روایتی دیگر فرمود:
«أعدی عَدُوّ لِلمَرءِ غَضَبُهُ وَشَهوَتُهُ فَمَن مَلَکهُما عَظُمَت دَرَجَتُهُ وَبَلَت غایتُهُ؛
دشمن ترین دشمنان آدمی غضب و شهوت اوست. آن که بتواند این دو غریزه سرکش را مهار کند و آنها را به فرمان خود درآورد، مقام عظیمی دارد و می تواند به اوج انسانیت برسد».
[📚غررالحکم، ص 498.]
🔸در حدیثی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
«إذا غَضِبتَ فَاسکت؛
هرگاه خشمگین شدی سکوت کن».
[📚المحجّة البیضاء، ج 5، ص 308]
🔸 از امام کاظم علیه السلام روایت شده است که فرمود:
«مَن کفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کفَّ اللّهُ عَنهُ غَضَبَهُ یومَ القِیامَةِ؛
هر که خشمش را از مردم بازدارد، خداوند در روز قیامت خشمش را از او باز خواهد داشت».
[📚تحف العقول، ص 391.]
🔸 در حدیثی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«إذا غَضِبَ أحَدُکم فَلَیتَوَضَّأ بَالماءِ البارِدِ فَانَّ الغَضَبَ مِنَ النّارِ؛
هرگاه یکی از شما خشمگین شد با آب سرد وضو بگیرد، زیرا خشم از آتش است».
[📚المحجّة البیضاء، ج 5، ص 305.]
منبع : آیت الله مکارم شیرازی؛ انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقی، ص: 223
💎شاخصه های انتخاب اصلح از نگاه نهج البلاغه چیست؟
◀️با محوریت نامه ۵۳ #نهج_البلاغه:
📜نامه امیرالمؤمنین «علیه السلام» به مالک اشتر، در سال 38 هجرى هنگامى که او را به فرماندارى مصر برگزید.
▫️1-اعتنا به نظرات مردم
اهل مشورت بودن - داشتن روحیه انتقاد پذیری
«وَ لَا تَقُولَنَّ إِنِّی مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطَاعُ؛ و مگوى که مرا بر شما امیر ساخته اند و باید فرمان من اطاعت شود»
▫️ 2- تخفیف به مردم گرفتار
توجه به اقشار ضعیف - در صدد کاهش گرفتاری های مردم.
«ثُمَّ اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلَى... خدا را خدا را (در نظر داشته باش) درباره طبقه پایین اجتماع»
▫️3-کینه و دشمنی بین مردم راه نیاندازد.
خون و جان مردم برایش مهم باشد.
« أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ کُلِّ حِقْد؛ گره هر کینه اى را در مردم بگشاى»
▫️ 4- درست کار و بدکار را جزای مناسب دهد.
«وَ لاَ یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَالْمُسِیءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَة سَوَاء؛ هرگز نیکوکار و بدکار در نظرت یکسان نباشند»
▫️5- برخورد با مفاسد اقتصادی
«فَامْنَعْ مِنَ الاِحْتِکَارِ؛ پس، از احتکار کالا جلوگیرى کن»
▫️6- نظارت دقیق بر اطرافیان
«فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِکَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْکَ الأحْوَالِ؛ ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان»
▫️7- سوء ظن به دشمن
«وَ اتَّهِمْ فِی ذلِکَ حُسْنَ الظَّنِّ؛ و به دشمن خوش بین مباش»
▫️8- توجه به تجار
تولید داخلی
«ثُمَّ اسْتَوْصِ بِالتُّجَّارِ وَ ذَوِی الصِّنَاعَاتِ؛ دیگر این که نیکى به بازرگانان و صنعتگران را بر خود بپذیر»
▫️9- توجه به معیشت نظامیان
اهل صلح بودن
« وَ یَسَعُ مَنْ وَرَاءَهُمْ مِنْ خُلُوفِ أَهْلِیهِمْ؛ به اندازه اى که خانواده هایشان در پشت جبهه، و خودشان در آسایش کامل باشند»
▫️10- در دسترس مردم بودن
پای حرف مردم نشستن - دیدار عمومی
«فَلاَ تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَکَ عَنْ رَعِیَّتِکَ؛ هیچ گاه خود را فراوان از مردم پنهان مدار»
▫️11- نظارت بر زیر دستان و شایسته سالاری
« ثُمَّ انْظُرْ فِی أُمُورِ عُمَّالِکَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً؛ سپس در امور کارمندانت بیندیش، و پس از آزمایش به کارشان بگمار»