حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

۳۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

۱۷
ارديبهشت

قبر هر روز پنج مرتبه انسان را صدا میزند :
1.من خانه فقر هستم با خود تان گنج بیاورید
2.من خانه ترس هستم با خود تان انیس بیاوردید 
3. من خانه مار ها و عقرب ها هستم با خود تان پادزهر بیاورید 
4. من خانه تاریکی ها هستم با خود تان روشنایی بیاورید
5. من خانه ریگ ها و خاک ها هستم با خودتان فرش بباوردید

1. گنج . لا اله الا الله 
2. انیس . تلاوت قرآن کریم
3. پادزهر .صدقه و خیرات
4. روشنایی . نماز نماز شب 
5. فرش . عمل صالح


┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈

 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۷
ارديبهشت

 

📜 حکایتی_زیبا_و_خواندنی

🌺 شکر نعمت
روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند.
خیلی او را صدا می زند 
اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود!

به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازد
تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند!

کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود!

بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!!

بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند.

در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!!

این داستان همان داستان زندگی انسان است.
خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!!

اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند.
به خداوند روی می آوریم!!
بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگزار باشیم قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد!!

 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۷
ارديبهشت

💚💙💜🤍💛🧡💓❤️🤎🖤انواع قلب از نظر قرآن کریم
☑بیست نوع قلبی که در قرآن ذکر شده است: 
💝1. القلب السلیم: 
و آن قلبی است مخلص برای خدا و خالی از کفر و نفاق و هرگونه پستی. 
{ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ }

💝2. القلب المنیب: 
وآن قلبی است که همیشه درحال برگشت و توبه به سوی خدا و از آن سو ثابت و پابرجاست بر طاعت خدا .
{مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ}

💝3. القلب المخبت: 
وآن قلبی است فروتن و آرام به ذکرخدا { فتُخْبِتَ لَهُ قلُوبُهُمْ }

💝4. القلب الوجل: 
و آن قلبی است که از یاد خدا میلرزد که مبادا عمل وی به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نیابد. { وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ }

💝5. القلب التقی: 
و آن قلبی است که به احکام خدا احترام میگذارد.
{ ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ }

💝6. القلب المهدی: 
و آن قلبی است که تسلیم امر خدا و راضی به قضا و قدر پروردگار است .{ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ }

💝7. القلب المطمئن: 
وآن قلبی است که با یاد خدا و توحیدش آرام میگیرد.
{ وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه }

💝8. القلب الحی: 
و آن قلب زنده ای است که از شنیدن داستان های امت های گذشته که با گناه وطغیان هلاک شدند پند و اندرز میگیرد .{ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ }

💔9. القلب المریض: 
و آن قلبی است که دچار بیماری شک و نفاق شده و مبتلا شده به فسق و فجور و شهوت های حرام .
{ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ }

💔10. القلب الأعمى: 
وآن دل کوری است که حق را نمیبیند و در نتیجه پند و اندرز نمیگیرد .
{ وَلَکِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ }

💔11. القلب اللاهی: 
وآن دلی است که از قرآن غافل و مشغول لهو و لعب و شهوت های دنیاست .
{ لاهِیَةً قُلُوبُهُمْ }

💔12. القلب الآثم: 
و آن دلی است که گواهی حق را کتمان میکند و میپوشاند .
{ وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَةَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ }

💔13. القلب المتکبر: 
وآن دل مغرور و متکبری است که از توحید و طاعت خداوند رویگردان است، زورگو و جبار است به خاطر ظلم و طغیان.
{ قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ }

💔14. القلب الغلیظ: 
و آن دلی است که عطوفت و رحمت و رأفت از آن برداشته شده .
{وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ }

💔15. القلب المختوم: 
و آن قلبی است که هدایت را نمی شنود و تعقل نمیکند.
{ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ }

💔16. القلب القاسی: 
وآن دلی است که به عقیده و ایمان نرم نمیشود و وعظ و ارشاد در آن تأثیری ندارد و از یاد خداوند رویگردان است.
{ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً }

💔17. القلب الغافل: 
وآن قلبی است که مانع ذکر و یاد پروردگار است و هوا و هوسش را بر طاعت حق تعالی ترجیح میدهد .
{ وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا }

💔18. الَقلب الأغلف: 
و آن دلی است که پوشیده شده است به طوری که اقوال و فرمایشات رسول اکرم "ص"در آن نفوذ و رسوخ نمیکند.
{ وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ }

💔19. القلب الزائغ: 
و آن قلبی است که از حق و حقیقت اعراض میکند.
{ فأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ }

💔20. القلب المریب: 
و آن قلبی است که در شک و شکوک متحیر و سرگردان است.
{ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ }


💝اللهم إجعل قلوبنا من القلوب السلیمة المطمئنة البیضاء.. وثبتنا على الهدى والایمان🙏🏻

🌹🍃خدایا قلبهای ما را قلب سلیم و مطمئن و در حال توبه و برگشت به خود و بهترین قلبها قرارده و ما را بر هدایت و ایمان ثابت قدم فرما.

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۵
ارديبهشت

این متنو بخونید حتی اگه وقت ندارید نگهش دارید تو یه فرصت مناسب بخونید....


" جهش کوانتومى "


یه قانون تو فیزیک هست که میگه :

هر ذره د‌ر حال ساطع کردن مدام انرژی از خود است.


   بیمارستان میلاد تهران دوربینی رو خریداری کرده   که از انرژی های اطراف بدن بیماران تصویر برداری می کنه و با توجه به تحلیل اون انرژی ٬ عضو بیمار و گستردگی بیماری رو تشخیص داد

انرژی بدن من و شما قابل هدایت به یک سمت مشخص است.


اگر به چیز مشخصی فکر کنیم انرژی ما به سمت اون چیز مشخص میره.

خیلی وقت ها میشه که به کسی زنگ می زنیم و میگه:
- "چه خوب شد زنگ زدی!"
- " داشتم بهت زنگ می زدم!"
- "داشتم بهت فکر می کردم!"
- "حلال زاده!"
- "دل به دل راه!"

نکتهٔ جالبش اینه که من به محض اینکه به شخص خاصی در هر جای دنیا که فکر کنم انرژی های من بلافاصله به سمت اون حرکت می کنه و بلافاصله به او میرسد بدون سپری شدن زمان. 
حتی اگه من توی ایران و طرف مقابل توی آمریکا باشه. 

در فیزیک به این میگن "جهش کوانتومی".
یعنی انرژی ما از زمان عبور می کند.
پس به محض اینکه ما به چیزی فکر کنیم انرژی ما پیش او حاضر است


 یه وقتایی توی خیابون راه میری، حس می کنی که یکی داره نگاه تون می کنه. برمی گردی می بینی واقعا داره نگاهت می کنه.
شما چطور حس کردی که یکی داره نگاه تون می کنه؟ قبول دارین کسی که به شما نگاه می کنه، داره به شما فکر هم می کنه؟ انرژی اون شخص رو دریافت می کنید و نتیجه ی تحلیلی که مغز شما از اون انرژی می کنه، میشه حس شما! شکل پر رنگ این رو میگن "تله پاتی" که آدم ها یاد می گیرن با تبادل انرژی فکر همدیگه رو بخونن

انرژی ما مثبت و منفی میشه ولی انرژی اجسام خنثی است.

اگرحالمون خوب باشه
اگر آرام باشیم، اگر مهر بورزیم، اگر لطفی کنیم 
اگر دعابخونیم 
انرژی ما مثبت است

اگر حالمون بد باشه
اگه غر میزنیم
اگه بد و بی راه میگیم
 اگه عصبانی هستیم
اگه استرس داریم
 اگه نگران هستیم
اگه اضطراب داریم 
انرژی ما منفی است

انرژی اجسام خنثی است ولی انرژی انسان میتونه انرژی اجسام رو هم مثبت و منفی بکنه. 

آدم هایی که مثبت هستن (فکر های خوب می کنن – روحیه عالی دارن) انرژی شون مثبت است.
آدم هایی که منفی هستن (روحیه داغونی دارن) انرژی شون منفی است.

از بحث های مهم موفقی
تا جایی که میتونی "از آدم های منفی حذر کن"
و تا جایی که می تونی "بچسب به آدم های مثبت"

چرا؟ 
چون انرژی اونها روی تو اثر می گذارد.

اگه آدم مثبت دیدی،
بچسب بهش!
اگه آدم منفی هم دیدی، در رو!
چون "افسرده دل، افسرده کند انجمنی را"

یک ماه با یه آدم غرغرو راه برو، بعد از یک ماه خودت هم راه میری، غر میزنی. 

     قدیما یه موضوعی بود به نام "مجاورت". 

اگر عارفی و یا پهلوانی بود، عده ای به نام "مرید و نوچه" دور و بر اینها بودن. این مرید ها و نوچه ها همش حس خوبی داشتن. 
این حس خوب به خاطر چی بود؟
به خاطر انرژی فوق العاده مثبت اون عارف و پهلوان!

      هاله های انرژی در پیرامون دو قسمت از بدن ما تراکم بیشتری دارند.

چشم ها 👀
و 
دست ها

     زمانی که:
- حالمون خوب نیست
- عصبانیم
- غر میزنیم
چشم های ما دروازه ی انتقال انرژی منفی اند. 

وقتی حالت خوب نیست حق نداری وارد خونه ( یا وارد مجموعه ات ) بشی.
 
به محض اینکه شما با حالت منفی وارد خونه ( یا مجموعه ات ) میشی و شروع به سلام کردن به دیگران می کنید، انرژی منفی رو از طریق چشم هاتون به اعضای خونه ( یا اعضای مجموعه ات ) منتقل می کنید. نتیجه این میشه که نیم ساعت بعد یا دارید میزنید تو سر همدیگه یا هر کدوم خسته و کوفته و داغون یه گوشه خونه ولو شدید!

     اول کیسه زباله انرژی های منفی رو بذار پشت در، بعد وارد شو.
    وقتی حالتون بده، به عزیزاتون نگاه نکنید.

وقتی حالتون خوبه، تا می تونید به عزیزاتون نگاه کنید. 

     چشم های ما اگه حالمون خوب باشه، دروازه ی انتقال انرژی مثبت است و اگر حالمون بد باشه، دروازهٔ انتقال انرژی منفی است.    بیشترین مقدار انرژی رو اول دست ها دارن و بعد چشم ها.

. قانون کائنات : 

*هیچ‌چیز در طبیعت برای خود زندگی نمی‌کند*

*«رودخانه‌ها»* 
آب خود را مصرف نمی‌کنند

*«درختان»* 
میوه‌ی خود را نمی‌خورند

*«خورشید»* 
گرمای خود را استفاده نمی‌کند

*«گل»* 
عطرش را برای خود گسترش نمی‌دهد

*«زندگی»* 
یعنی در خدمت دیگران

*« قانون طبیعت است . . . »*

پس : 

اگر دیدی کسی گره‌ای دارد 
و تو راهش را می‌دانی 
             سکوت نکن ! 

اگر دستت به جایی می‌رسید 
             دریـغ نـکـن ! 

معجزه‌ی زندگی دیگران باش !

*« این قانون کائنات است . . . ! ! ! »*

معجزه‌ی زندگی دیگران که باشی
بی‌شک کسی معجزه‌ی زندگی تو خواهد شد !
🌸🌺🌸🌺🌸🌺

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۴
ارديبهشت

#نقد شهید مطهری بر سعدی#

من مکرر گفته ام که این شعر سعدی تعبیر صحیحی نیست. علی رغم اینکه سعدی نصایح بسیار سودمندی دارد که از متن اسلام گرفته شده است ولی در سخنانش این چیزها هم هست:

من آن مورم که در پایم بمالند

نه زنبورم که از نیشم بنالند

من افتخار می کنم که یک مورچه ام که زیر دست و پاها پامال می شوم، زنبور نیستم

مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 562

که مردم از نیش من ناله کنند. این درست نیست. زبان حال یک مسلمان این است:

نه آن مورم که در پایم بمالند

نه زنبورم که از نیشم بنالند

مگر امر دایر است که انسان یا مور باشد و یا زنبور؟ ! نه مور باش و نه زنبور. بعد می گوید:

چگونه شکر این نعمت گزارم

که زور مردم آزاری ندارم

من خدا را شکر می کنم که زور ندارم کسی را بیازارم. خوب زور نداری بیازاری که هنری نیست، هنر این است که زور داشته باشی و نیازاری. زبان حال یک مسلمان این است:

چگونه شکر این نعمت گزارم

که دارم زور و آزاری ندارم

اینها همان افراط در اخلاق بعضی از روشهای ملامتیه و صوفیانه است که اسلام چنین چیزی را نمی پذیرد.

یا در بعضی از کتب نقل کرده اند که فلان درویش معروف گفت که من در سه وقت از هر وقت دیگر بیشتر خرسند شدم. یکی اینکه یک وقتی در یکی از مساجد سخت بیمار بودم (اینها کسی را هم نداشتند، اغلب مثل سیّاحها بودند) در مسجد خوابیده بودم و از شدت تب و ناراحتی قدرت حرکت کردن نداشتم. خادم مسجد آمد و همه افرادی را که در مسجد خوابیده بودند بلند کرد. از جمله با پا زد به من که بلند شو! ولی من قدرت بلند شدن نداشتم. بعد از چند بار که این کار را تکرار کرد و من بلند نشدم، آمد پایم را گرفت کشید و مرا انداخت در کوچه. آنقدر در نظر او خوار بودم که این جور مرا مثل یک لش مرده کشید و برد آنجا. خیلی خرسند شدم که نفسم کوبیده شد.

یک وقت دیگر زمستان بود. پوستینم را می گشتم. آنقدر شپش در آن یافتم که نفهمیدم پشم این پوستین بیشتر است یا شپش آن. این هم یکی از جاهایی بود که خیلی خرسند شدم از اینکه نفس خودم را پایمال کردم.

دیگر اینکه یک وقتی سوار کشتی بودم. یک آدم بطّال و آکتور برای سرگرمی دیگران بازی درمی آورد. همه را دور خودش جمع کرده بود و افسانه می گفت. از جمله می گفت: بله، یک وقتی رفته بودیم به جنگ با کفار. روزی اسیری گرفتم.

می خواست نشان بدهد که چگونه آن اسیر را می بردم؛ به اطراف نگاه کرد، از من بی دست وپا تر و بی شخصیت تر پیدا نکرد. ناگهان آمد جلو، ریش مرا گرفت و کشید

مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 563

به طرف جلو و گفت: این طور می بردم. مردم هم خندیدند. خیلی خوشحال شدم.

اینها صحیح نیست. بعضی هم ممکن است در حد افراط باشند که حتی اگر نیازی هم داشته باشند، به احدی نمی گویند. پیغمبر فرمود: اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ حاجتهایتان را بخواهید، ولی بِعِزَّةِ الاَْنْفُسِ اما عزت نفس را از دست ندهید. آنجا که حاجتتان را با دوست و رفیقی بیان می کنید، تا آنجا که شرافتتان، عزت و کرامت نفستان پایمال نشده جلو بروید. آنجا که دارد بر کرامت و عزت نفستان خدشه وارد می آید توقف کنید، نیازمندی و نداشتن بهتر است. کما اینکه باز در نهج البلاغه است:

اَلْ- مَنِیَّةُ وَ لاَ الدَّنِیَّةُ مرگ و نه پستی، اَلتَّقَلُّلُ وَ لاَ التَّوَسُّلُ [1]به کم ساختن و دست پیش کس و ناکس دراز نکردن.

علی علیه السلام در یکی از خطابه هایی که در صفّین خوانده و در نهج البلاغه هست، دم از پیروزی و غلبه می زند و می گوید: اصلاً زندگی ای که با توسری خوری و زیردستی باشد، مردن از آن بهتر است، و مردنی که با پیروزی باشد بر چنین زندگی هزاران بار ترجیح دارد. آخرین جمله آن حماسه اش این است: فَالْ- مَوْتُ فی حَیوتِکُمْ مَقْهورینَ وَ الْحَیوةُ فی مَوْتِکُمْ قاهِرینَ [2]مردن این است که مغلوب و مقهور و توسری خور دیگران باشید ولو روی زمین راه بروید، و زندگی این است که پیروز باشید ولو زیر خاک باشید. خود قرآن می فرماید: وَ أَنْتُمُ اَلْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ [3].

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۴
ارديبهشت

*⬅برخی پدر و مادرهای امروز*

آموزش :

🚩موسیقی از 5 سالگی
🚩زبان انگلیسی از 6 سالگی
🚩نقاشی 5 سالگی
🚩رانندگی 13 سالگی
🚩خلبانی پهباد 7 سالگی
🚩ریاضی 6 سالگی

*آموزش همه چیز قبل از موعد* لازمه

حالا همین پدر و مادر ها

🚩حجاب: هنوز بچه است زوده
🚩روزه : هوا گرمه اذیت میشه 
🚩نماز : حالا چند سال دیرتر چیزی نمیشه 
🚩حیا و عفت : هنوز بچه است چیزی نیست که!

🚩کلا پای دین که وسط میاد یعنی همون چیزی که انسان رو تبدیل به یک آدم قوی و قدرتمند و با اراده می کنه هنوز بچه است

🚩پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به برخی از کودکان نگاه کردند وفرمودند: وای بر اولاد آخر الزمان از دست پدرانشان! سؤال شد یا رسول الله: آیا از پدران مشرکِ آنان؟ فرمودند:

خیر ،از دست پدران مؤمن آنها، چون واجبات دین را به فرزندانشان نمی آموزند و اگر اولاد آنها بخواهند، بیاموزند، آنان را منع می کنند. و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند. من از آنها بیزارم و آنها هم از من بیزارند.

1] بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۱۱۴.

[2] مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۶، روایت ۱.

[3] طبرسى، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق.

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۳
ارديبهشت

✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨معلم جایگزین ✨

در یکی از مدارس، معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش آموزان شروع به خندیدن و او را مسخره می کردند. 

معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از اعتماد بنفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد.

زنگ آخر فرا رسید و وقتی  دانش آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش آموز را فرا خواند و به او برگه ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچ کس در مورد این موضوع صحبت نکند. 

در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد. 
هیچ کدام از دانش آموزان نتوانسته بود حفظ کند. 

تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود.

 بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. 
معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. 
در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می کرد و از بچّه ها می خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می داد. 

کم کم نگاه همکلاسی ها نسبت به آن دانش آموز تغییر کرد. 
دیگر کسی او را مسخره نمی کرد.

 آن دانش آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر  آن شخصی که همواره معلّم سابقش "خِنگ " می نامید، نیست. پس دانش آموز تمام تلاش خود را می کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. 

آن سال با معدّلی خوب قبول شد.
به کلاس های بالاتر رفت. 
در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. 

مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است.

این قصه را دکتر (ملک حسینی ) در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، در صفحه اینستاگرامش نوشته .

انسان ها دو نوعند: نوع اوّل کلید خیر هستند. دستت را می گیرند و در بهتر شدنت کمک کرده و به تو احساس ارزشمند بودن می دهند نوع دوم انسان هایی هستند که با دیدن اوّلین شکستِ شخص، حس بی ارزشی و بدشانس بودن را به او منتقل می کنند.

این دانش آموز میتوانست قربانی نوع دوم این انسان ها بشود که به یاری خداوند در مسیر درست قرار گرفت. (و قولوا للناس حسنا ) 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۳
ارديبهشت

*🔰انواع قلب سالم در قرآن :*

*❤️القلب السلیم:* و آن قلبی است مخلص برای خدا و خالی از کفر و نفاق و هرگونه پستی *{ إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ }* سوره شعراء : آیه ۸۹

*❤️القلب المنیب:* و آن قلبی است که همیشه در حال برگشت و توبه به سوی خدا و از آن سو ثابت و پابرجاست بر طاعت خدا . *مَنْ خَشِیَ الرَّحْمَن بِالْغَیْبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ* سوره ق : آیه۳۳

*❤️القلب المخبت:* و آن قلبی است فروتن و آرام به ذکر خدا . 
*{ فتُخْبِتَ لَهُ قلُوبُهُمْ }* سوره حج : آیه۵۴

*❤️القلب الوجل:* و آن قلبی است که از یاد خدا می لرزد که مبادا عمل وی به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نیابد . *{ وَالَّذِینَ یُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَى رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ }* سورة مؤمنون: آیه ۶۰


*❤️القلب التقی:* و آن قلبی است که به احکام خدا احترام می گذارد . *{ ذَلِکَ وَمَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ }* سوره‌ حج‌ : آیه ۳۲

*❤️القلب المهدی:* و آن قلبی است که تسلیم امر خدا و راضی به قضا و قدر پروردگار است . *{ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ }* سوره تغابن: آیه ۱۱

*❤️القلب المطمئن:* و آن قلبی است که با یاد خدا و توحیدش آرام می گیرد . *{ وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه }* سوره رعد :آیه ۲۸

*❤️القلب الحی:* و آن قلب زنده ای است که از شنیدن داستان های امت های گذشته که با گناه و طغیان هلاک شدند پند و اندرز می گیرد . *{ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَى لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ }* سوره ق,  آیه۳۷۶

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۳
ارديبهشت

✨﷽✨

🌹پیامبر اکرم (ص)فرمودند

کسى که نمازهاى پنجگانه را در موقع خود اقامه کند و رکوع و سجود نماز را کامل بجا آورد خداى عزّ و جلّ ۱۵ خصلت به او عطا فرماید

۱. سه خصلت در دنیا
عمر او را زیاد کند،
مال و اموال او را زیاد کند،
اولاد صالح او را زیاد کند.

۲. سه خصلت در موقع مرگ
از ترس او را ایمن دارد،
از هول مرگ ایمن دارد،
او را داخل بهشت گرداند.

۳.سه خصلت در قبر
سؤ ال نکیر و منکر را بر او آسان کند،
قبر او را وسیع گرداند،
درى از درهاى بهشت به روى او گشوده شود.

۴. سه خصلت در محشر
صورت او مثل ماه ، نور مى دهد،
نامه عملش را به دست راستش دهند،
حساب را بر او آسان مى گرداند.

۵. سه خصلت در موقع عبور از صراط
خداوند از او راضى مى شود،
به او سلام مى دهد،
نظر رحمت به او مى فرماید.

📚منبع. کنز العمّال

【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】


┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈

 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۰
ارديبهشت

🕊
📙#حکایتی_بسیار_زیبا_و_خواندنی(شراکت با خدا) 


کشاورزی هر سال که گندم میکاشت، ضرر میکرد.
تا اینکہ یک سال تصمیم گرفت، با خدا شریک شود و زراعتش را شریکی بکارد. 
اول زمستان موقع بذرپاشی نذر کرد که هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم کند.

اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد.
هنگام درو از همسایه‌هایش کمک گرفت و گندمها را درو کرد و خرمن زد.
اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر کرد و به خانه‌اش برد و گفت:
«خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!»

از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد،
اما باز طمع نگذاشت که مرد کشاورز نذرش را ادا کند.
باز رو کرد به خدا و گفت:
«ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندم‌ها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو کشت میکنم!»

سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد کشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند.
وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میکرد که:
«خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندم‌ها را در راہ تو بدهم!!»

همینطور که داشت این حرفها را میزد، به رودخانه‌ای رسید.
خرها را راند، تا از رودخانه عبور کنند که ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندم‌ها و خرها را یکجا برد. 

مردک دستپاچه شد و به کوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد:
«های های خدا!
گندم‌ها مال خودت، خر و جوال مردم را کجا میبری؟»

هرکه را باشد طمع اَلکَن شود
با طمع کی چشم و دل روشن شود 

پیش چشم او خیال جاہ و زر،
همچنان باشد که موی اندر بصر!

جز مگر مستی که از حق پر بوَد 
گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود 

📔#برگرفته_از_مثنوی_معنوی
🍂

🎀 خدا ناظر بر اعمال ماست 🎀
🍃🌸🍃🌸🍃🌸

  • مهدی آقابزرگی شاره