حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

۶۷ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۸
آذر

🕌الإمام علیّ علیه السلام :
شَرطُ الاُلفَهِ تَرکُ الکُلفَهِ. 

شرط الفت ، ترک تکلّف است .

📝شرح روایی:
امیرالمؤمنین علیه‌السلام:
شَر الاَصْدِقَاءِ مَنْ تَکلَّفَ لَک شَرُّ إِخْوَانِک مَنْ أَحْوَجَک إِلَى مُدَارَاةٍ وَ أَلْجَأَک إِلَى اِعْتِذَارٍ التَّعَب.(غررالحکم، ص:۴۱۸)

رفیق خوبى نیست آن که خویشتن را براى تو به تکلف و #مشقت مى اندازد و آن که تو را به مدارا نیازمند و به عذرخواهى ناگزیر مى سازد. 

و َعَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام:
 أَثْقَلُ إِخْوَانِی عَلَیّ مَنْ یتَکلَّفُ لِی وَ أَتَحَفَّظُ مِنْهُ و َأَخَفُّهُمْ عَلَى قَلْبِی مَنْ أَکونُ مَعَهُمْ کمَا أَکونُ وَحْدِی؛ (مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۱۵۵)

چه بار گرانى است آن رفیقى که براى من به تکلف و زحمت تن مى دهد و ناچار مى شوم که خود را از او تحفظ نمایم و چه بار خفیفى است بر من آن #رفیق بى آلایشى که وقتى با او نشسته ام مانند این است که تنها هستم. 

🔸عیون الحکم والمواعظ : ص 298 ح 5326

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۸
آذر

خییییییییلی قشنگه حتماً بخونید ☺☺
🌹بسیار زیبا و آموزنده👌

🔻پیرمردی در دامنه کوه های دمشق هیزم جمع می کرد ودر بازار می فروخت تا ضروریات خویش را رفع کند
یک روز حضرت سلیمان (ع) پیر مرد را درحالت جمع آوری هیزم دید دلش برایش بسیار  سوخت 
تصمیم گرفت زندگی پیرمرد را تغییر دهد یک نگین قیمتی  به پیرمرد داد که بفروشد تا در زندگی اش بهبود یابد
پیرمرد ازحضرت  سلیمان (ع) تشکری کرد وبسوی خانه روان شد 
و نگین قیمتی را به همسرش نشان داد همسرش بسیار خوشحال شد ونگین را در نمکدانی گذاشت یک ساعت بعد بکلی فراموشش شد که نگین را کجا گذاشته بود

زن همسایه نمک نیاز داشت به خانع آنها رفت و زن نمکدان را به او داد
اما زن همسایه که چشمش به نگین افتاد نگین را پیش خود مخفی کرد.

پیر مرد بسیار مایوس شد و از دست همسرش بسیار ناراخت و عصبانی 
وخانم پیرمرد هم  گریه میکرد که چرا نگین را گم کردم 

چند روز بعد پیرمرد به طرف کوه رفت درآنجا با حضرت سلیمان (ع) روبرو شد جریان گم شدن نگین به حضرت سلیمان (ع) را گفت . حضرت 
سلیمان (ع) یک نگین دیگری به او داد و گفت احتیاط کن که این را هم گم نکنی 

پیرمرد ازحضرت  سلیمان (ع) تشکری کرد و خوشحال بسوی خانه روان شد در مسیر را ه نگین را ازجیب خود بیرون کشید و بالای سنگ گذاشت و خودش چند قدم  دور نشست تانگین را خوب ببیند ولذت ببرد 
دراین وقت ناگهان پرنده ای نگین را در نوکش گرفت وپرید 
پیرمرد هرچه که دوید وهیاهو کرد فایده نداشت 

پیرمرد چند روز از خانه بیرون نرفت همسرش گفت برای خوراک چیزی نداریم تا کی در خانه مینشینی 
پیرمرد دوباره به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد که صدای حضرت  سلیمان (ع) را شنید دید که حضرت  سلیمان (ع) ایستاده است وبه حیرت بسوی  او می نگرد 
پیر مرد باز قصه نگین را تعریف کرد که پرنده آن را ربود. حضرت سلیمان (ع) برایش گفت میدانم که تو به من دروغ نمی گویی این نگین را از هر دو نگین قبلی گرانبهاتر است بگیر و مراقب باش که این را گم نکنی 
و حتما بفروش که در حالت زندگیت تغییری آید

پیر مرد وعده کرد که به قیمت خوب میفروشد پشتاره خود را گرفت بسوی خانه حرکت کرد خانه پیر مرد کنار دریا بود 
هنگامی به لب دریا رسید خواست که کمی نفس بگیرد ونگین را از جیب خود کشید که در آب بشوید نگین از دستش خطا رفت به دریا افتاد 
هرچه که کوشش کرد و شنا کرد. چیزی بدستش نیآمد . 

با ناراحتی و عجز تمام به خانه برگشت از ترس سلیمان (ع) به کوه نمی رفت 
همسرش به او اطمینان داد صاحب نگین هر کسی که است ترا بسیار دوست دارد اگر دوباره اورا دیدی تمام قصه برایش بگو من مطمئن هستم به تو چیزی نمیگوید 

پیرمرد با ترس به طرف کوه رفت هیزم را جمع آوری کرد به طرف خانه روان شد که تخت حضرت سلیمان (ع) را دید پشتاره را به زمین گذاشت دویدو گریخت . 
حضرت سلیمان (ع) میخواست مانعش شود که فرستاده خدا جبریل امین آمد که ای سلیمان خداوند میگوید که تو کی هستی که حالت بنده مرا تغییر میدهی ومرا فراموش کرده ای ! سلیمان (ع) باسرعت به سجده رفت واز اشتباه خود مغفرت خواست 
خداوند بواسطه جبرییل به حضرت سلیمان گفت که تو حال بنده مرا نتوانستی  تغییر دهی حال ببین که من چطور تغییر میدهم 

پیرمرد که به سرعت بسوی قریه روان بود با ماهی گیری روبرو شد
ماهی گیر به او گفت ای پیر مرد من امروز بسیار ماهی گرفتم بیا چند ماهی به تو بدهم 
پیرمرد ماهی ها را گرفت وبرایش دعای خیر کرد وبه خانه رفت 
همسر ش شکم ماهی ها را پاره کرد که در شکم یکی از ماهی ها  نگین  را یافت وبه شوهرش مژده داد 
شوهرش با خوشحالی به او گفت توماهی را نمک بزن من به کوه میروم  تا هیزم بیاورم 
هنگامیکه زن پیرمرد نام نمک را شنید نگین اول به یادش آمد که در نمکدانی گذاشته بود سریع به خانه همسایه رفت وقتی که زن همسایه زن پیرمرد را دید ملتمسانه عذر خواهی کرد گفت نگینت را بگیرمن خطا کردم خواهش میکنم به شوهرم چیزی نگویی چون شخص پاک نفس است اگر خبردار شود من را از خانه بیرون خواهد کرد.

پیرمرد در جنگل بالای درختی رفت که شاخه خشک را قطع کند 
چشمش به نگین قیمتی درآشیانه پرنده خورد .
 نگین را گرفت به خانه آمد زنش ماهی ها را پخت و شکم سیر ماهی ها را خوردند 
فردا پیرمرد به بازار رفت هر سه نگین را به قیمت گزاف فروخت .حضرت سلیمان (ع) تمام جریان را به چشم دید و یقین یافت که بنده حالت بنده را نمیتواند تغییر دهد تاکه خداوند نخواهد  
به خداوند یقین و باور داشته باشید.

🌼مَنْ یتَوَکلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ
☘و هر کس بر خدا توکل کند پس او برایش کافی است؛ در حقیقت خدا کارش را (به انجام) می رساند.(طلاق آیه3)

🌹حق غنّی است، برو پیش غنی 
🌹نزد مخلوق، گدایی بس کن

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۸
آذر

🔴فقط ترجمه یک واژه چقدر زندگی ایرانیها را دگرگون کرده!!  👌

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﯽ ﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﻄﺐ ﺁﻣﺪ، ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ، ﺗﻮﺿﯿﺤﺎﺕ ﻻﺯﻡ ﺭﺍ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﺩﺍﺩﻡ. ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻧﺴﺨﻪ ﺭﺍ مینوﺷﺘﻢ ﭘﺮﺳﯿﺪ:
ﭼﺮﮎ ﺧﺸﮏ ﮐﻦ ﻫﻢ ﻻﺯﻡ ﺩﺍﺭﻡ؟
ﺧﻮﺩﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺩﻓﺘﺮﭼﻪ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ؛ ﺁﺭﻧﺠﻢ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎﻩ ﺻﻮﺭﺗﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ؛
ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﮐﺠﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﺧﻨﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ؟
ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻡ: ﺧﻨﺪﻩ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ، ﺍﮔﺮ ﻣﯽﺧﻨﺪﻡ ﺍﺯ ﺑﯽ ﻋﺎﺭﯼ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ.
ﺗﻌﺠﺐ ﺍﻭ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻗﻀﯿﻪ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺗﺮ ﺷﺪ!
ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺗﮑﯿﻪ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺍﻭﭼﺮﺧﯿﺪﻡ. ﮔﻔﺘﻢ: ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺗﻔﺎﻭﺕﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺟﻬﺎﻥ ﺳﻮﻣﯽ ﻫﺎ ﺑﺎ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﭘﯿﺸﺮﻓﺘﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﻨﯽ ﭼﺮﮎ ﺧﺸﮏ ﮐﻦ ﻭ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﺳﺎﻝﻫﺎﺳﺖ که ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﻥ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ. ﺩﺭ ﺍﻭﺍﻥ ﻭﺭﻭﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺑﻪ ﭼﺮﮎ ﺧﺸﮏ ﮐﻦ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺣﺘﯽ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻣﺴﻠﻂ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺗﺮﺟﻤﻪﯼ ﺁﻧﺘﯽﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﻓﮑﺮ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ. ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺭﻭﺍﻥ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﮐﻨﯿﺪ.
ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ: ﺁﻧﺘﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﺿﺪ. ﺑﯿﻮ ﯾﻌﻨﯽ !......؟
ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻋﻮﺽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺶ ﺩﻭﻃﺮﻑ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺳﻔﺖ ﺗﺮ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ ﯾﻌﻨﯽ" ﺿﺪ ﺣﯿﺎﺕ "؟
ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﻪ ﮐﻠﻤﻪ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ. ﺗﺮﺟﻤﻪ ﯼ ﺭﻭﺍﻥ ﺁﻥ ﭼﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ؟
ﻓﻮﺭﯼ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﮐُﺸﻨﺪﻩ!!
ﮔﻔﺘﻢ: ﺣﺎﻻ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩ.
ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺑﯿﻦ ﭼﺮﮎ ﺧﺸﮏ ﮐﻦ ﺗﺎ ﮐﺸﻨﺪﻩ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ؟ ﻫﻤﯿﻨﻘﺪﺭ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﺑﯿﻦ ﻣﺎ ﻭ ﺁﻧﻬﺎﺳﺖ. ﻣﺎﻫﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻭ ﺁﻧﺠﺎ ﯾﮑﯽ ﺍﺳﺖ. ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺁﻧﺘﯽﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﮐﺸﻨﺪﻩ ﻧﺎﻡ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﺎﺭ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺁﻥ ﻧﺎﻡ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ:
🔻ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻫﺮﮔﺰ ﺟﺮﺍﺕ ﻧﮑﻨﺪ ﻣﺴﺘﻘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺍﺟﻌﻪ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﯾﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺑﺨﺮﺩ.
🔻ﭘﺰﺷﮏ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﻫﺪ ﺑﯽ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺑﻨﻮﯾﺴﺪ، ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻨﻮﯾﺴﺪ ﻭ ﺩﻟﯿﻞ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ " ﭼﺮﮎ ﺧﺸﮏ ﮐﻦ " ﺍﺳﺖ. ﺗﻠﻘﯽ ﻣﺼﺮﻑ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ:
ﺳﻮﺩ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭﻭ، ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺿﺮﺭ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ . ﺯﯾﺮﺍ ﺍﮔﺮ ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻋﻔﻮﻧﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺵ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽﺩﺍﺩ ﺑﺪﺟﻮﺭﯼ ﻋﺼﺒﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﺒﺖ ﻫﺎ ﻣﻮﺟﺐ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﺪ. ﻣﺪﺗﯽ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﺎﯾﺪ. ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ، ﺟﺎﻟﺐ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﺁﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻣﺼﺮﻑ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻣﯽﺑﯿﻨﻨﺪ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﯽﮔﻨﺎﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺪﻭ ﻭﺭﻭﺩ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺭﻭ ﮐﻪ ﺳﺎﺯﻧﺪﮔﺎﻥ ﺁﻥ، ﻧﺎﻡ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﭼﺮﮎ ﺧﺸﮏ ﮐﻦ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻫﻢ ﺗﺴﻠﻂ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﺟﺎﺯﻩ ﯼ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ، ﺗﺎ ﭼﻪ ﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﭼﯿﺰﯼ
ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ. ﻣﺼﺮﻑ ﺑﯽ ﺭﻭﯾﻪ ﻭ ﺑﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ، ﻋﻮﺍﺭﺽ ﻓﺮﺩﯼ ﻭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ.
ﻋﻮﺍﺭﺽ ﻓﺮﺩﯼ آن این است که ﺩﺭ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺭﻭﺩﻩ ﯼ ﺑﺰﺭﮒ، ﺣﺎﻭﯼ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻣﯿﮑﺮﻭﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﮑﺮﻭﺏ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻓﻠﻮﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺭﻭﺩﻩ، ﺩﻭ ﻧﻘﺶ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﺍﯾﻔﺎ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ:
🔻 ﻋﺎﻣﻞ ﻣﻬﻢ ﺩﺭ ﻫﻀﻢ ﻭ ﺟﺬﺏ ﻣﻮﺍﺩ ﻏﺬﺍﯾﯽ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽﺭﻭ .
🔻ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺭﻭﺩﻩ، ﺍﺟﺎﺯﻩ ﯼ ﻭﺭﻭﺩ ﻭ ﺭﺷﺪ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺯﺍ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻣﺼﺮﻑ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻭ ﭼﻪ ﻧﺎﺑﺠﺎ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﻮﻗﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﻣﯽﺑﺮﺩ.
🔻ﻣﺼﺮﻑ ﺑﯽ ﺭﻭﯾﻪ ﯼ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﻣﻮﺟﺐ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻣﯿﮑﺮﻭﺏ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﻥ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻘﺎﻭﻡ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﺼﺮﻑ ﺁﻥ ﺿﺮﻭﺭﯼ ﺑﺎﺷﺪ، ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺛﺮﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻓﺮﺩ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮑﯽ ﺑﺎ ﻃﯿﻒ ﻭﺳﯿﻊ ﺗﺮ ﻭ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﺟﺎﻧﺒﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺷﻮﺩ .
🔻 ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﺼﺮﻑ ﺑﯽ ﻣﻮﺭﺩ ﯾﺎ ﺑﺎ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﺗﺎ ﺳﻪ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺼﺮﻑ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺁﻥ، ﻣﯿﮑﺮﻭﺏ ﻫﺎﯼ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﻭﺩﻩ ﺍﺯﺑﯿﻦ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ، ﺑﺪﯾﻬﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ، ﻋﻤﻞ ﻫﻀﻢ ﻭ ﺟﺬﺏ ﻣﺨﺘﻞ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﺍﺭﻭﺳﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﺍﺧﯿﺮ ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﮐﭙﺴﻮﻝ ﻫﺎﯼ ﭘﺮﻭﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺍﯾﻦ ﮐﭙﺴﻮﻝ ﻫﺎ ﺣﺎﻭﯼ ﻣﯿﮑﺮﻭﺏ ﻫﺎﯼ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﺪﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺩﻟﯿﻞ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﺷﺪ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ، ﺍﻗﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﺼﺮﻑ ﭘﺮﻭﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﺗﺎ ﻫﺮﭼﻪ ﺳﺮﯾﻊ ﺗﺮ، ﻓﻠﻮﺭ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺭﻭﺩﻩ ﺟﺎﯾﮕﺰﯾﻦ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﻣﺼﺮﻑ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﺗﺎ ﺣﺪ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﮐﺎﺳﺘﻪ ﺷﻮﺩ .
اما ﻋﻮﺍﺭﺽ ﺍﺟﺘﻤﺎعیش این هست که:
🔻ﻣﺼﺮﻑ ﺑﯽ ﺭﻭﯾﻪ ﯼ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﻣﻮﺟﺐ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﮑﺮﻭﺏ ﻫﺎﯼ ﻣﻀﺮ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺷﺮﮐﺖ ﻫﺎ ﻭ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﭘﮋﻭﻫﺸﯽ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﺑﺎ ﻃﯿﻒ ﻭﺳﯿﻊ ﺗﺮ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﻋﻮﺍﺭﺽ ﺟﺎﻧﺒﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﮔﺮﺍﻥ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﺘﯽ ﺑﯿﻮﺗﯿﮏ ﻫﺎﯼ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺍﺳﺖ.
پس سرخود هیچ دارویی خصوصا آنتی بیوتیک مصرف نکنیم. 
🔴این مطلب را برای آگاهی دوستان و خانواده تون حتما براشون ارسال کنین. خصوصا برای آنهایی که عادت به خود درمانی دارند.

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۸
آذر

فرار اسب (بدشانسی یا خوش شانسی) 


🔹 روزی اسب پیرمردی فرار کرد، 
        مـردم گفتند: چقدر بدشانسی!
          پیـرمـرد گفت: از کجـا معلـوم!
           فردا اسب‌پیرمرد با چند اسـب
           وحشی برگشـت. مـردم گفتنـد: 
         چقــــدر خــــــوش شـانـســـی!
        پیـرمرد گفـت: از کجـا معلـوم!
      پسـر پیـرمـرد از روی یکـی از
    اسب‌ها افتاد و پایش شکست.
  مردم گفتند: چقدر بدشـانسی!

   پیـرمـرد گفـت: از کجـا معلوم!
    فرداش از شهر آمـدنـد و تمـام
      مـردهـای جـوان را بــه جنــگ 
         بـردنـد بـه جـز پسـر پیـرمـرد
           کـه پــایـش شکستــــه بــــود.
           مـردم گفتنـد: چقــدر خــوش 

         شــــانســـــی! پیــــــرمــــــرد
        گـفــــت: از کـجــــا معلـــوم!
       زنـدگی پر از خوش شانسـی
     ها و بدشانسی‌های ظـاهـری
    اســت، شــایـــد بــدتــریـن
   بدشــانسی‌های امـروزتـان
 مقدمه خوش شانسی‌های
فـردا ‌باشد، چه معلوم؟!
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
╭─═ঊঈ🌱ঊঈ═─╮

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۶
آذر

آیت الله بهاءالدینی (ره) :

روز قیامت نیکی هایمان را به محبوبترین فرد زندگیمان نخواهیم داد،
اما مجبور میشویم نیکی هایمان را به کسی بدهیم که از او متنفریم و غیبتش را کردیم.

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۴
آذر

✅ *مرحوم حاج سید احمد خمینی نقل نمودند...*

*آن ‌روزی که حکومت نظامی شاه اخطار داده بود از ساعت 4 بعد از ظهر در تهران حکومت نظامی است و کسی در سطح شهر حق ندارد حرکت کند...*

*امام با ناراحتی قدم می زدند و مرتب می گفتند* 
*ای امام زمان این کشور و این انقلاب مال شماست خودتان محافظتش کنید ...*

*این جمله را مرتب تکرار می کردند...چند دقیقه گذشت ناگهان برگشتند و گفتند بگویید مردم همه ساعت 4 به خیابانها بریزند...*


*آن روز همه مسولان قیام، نگران بودند و از امام می خواستند این دستور را لغو کند...*


*امام با قاطعیت می گفتند دستور همین است...*

*ایت الله طالقانی نقل کردند دوستان اصرار کردند که اقای طالقانی شما به امام بگویید کوتاه بیاید...*

*آن روز به امام تلفن زدم گفتم: اقا اوضاع خطرناک است بفرمایید مردم به خیابان نیایند...*

*امام فرمود به خیابان بریزید چند بار گفتم همین جواب را شنیدم...*

 *عرض کردم اقا مگر دستور, دستور حضرت حجت (ع) هست؟؟!!*

 *امام لحظه ای جواب ندادند و سپس بدون آن که انکار کنند، فرمودند ...دستور همین است!!!*


*✅من قلبم آرام گرفت و سپس آن روز با هجوم مردم به خیابان حماسه پیروزی انقلاب رقم خورد...*


*✅آری امام گوشش به کلام امام زمان (ع) بود...*


*✅امام خامنه ای گوشش به کیست؟؟*


 *✅از کجا می‌گفت امریکایی ها وقتی خرشان از پل گذشت به ریش شما می خندند؟؟*

*✅از کجا می دانست بشار اسد می ماند؟*


 *✅از کجا می داند امریکا از ایران مایوس می شود؟؟*


 *✅از کجا به سید حسن نصرالله در نبرد 33 روزه پیام داد بجنگید که شما پیروزید؟*


 ✅ *از کجا می داند اسراییل 25 سال دیگر وجود ندارد؟؟*


 *✅با چه حسابی می گوید من آرامم!!؟؟*


 *✅ازکجا می گوید هر کس از قطار نظام پیاده شود ضرر کرده.؟؟*


 *✅مطمئن هستم کلام رهبری بالاتر از یک بصیرت انسان معمولی است.*

✅ *بنابر این با او می مانیم. تا آخر هم می مانیم. ان شاالله

🌹 #با_ولایت_تا_شهادت 🌹

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۴
آذر

اخلاق خوش 

🛑🛑قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری – علیه السلام –: قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً، مُؤْمِنُهُمْ وَ مُخالِفُهُمْ، أمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَیَبْسِطُ لَهُمْ وَجْهَهُ، وَ أمَّا الْمُخالِفُونَ فَیُکَلِّمُهُمْ بِالْمُداراهِ لاِجْتِذابِهِمْ إلَی الاْیِمانِ.🛑🛑

«مستدرک الوسائل، ج. ۱۲، ص. ۲۶۱، ح. ۱۴۰۶۱»

🛑امام حسن عسکری – علیه السلام – فرمود: با دوست و دشمن خوش گفتار و خوش برخورد باشید، امّا با دوستان مؤمن به عنوان یک وظیفه که باید همیشه نسبت به یکدیگر با چهره‌ای شاداب برخورد نمایند، امّا نسبت به مخالفین به جهت مدارا و جذب به اسلام و احکام آن.🛑

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۳
آذر

☑نام : سید علی
☑نام خانوادگی   : حسینی خامنه ای
☑نام پدر : سید جواد
☑تاریخ تولد به فرموده خودشان :
٢٩ / ٠١/ ١٣١٨
☑تاریخ تولد در شناسنامه :
٢٤ / ٠٤ / ١٣١٨
☑محل تولد : خراسان
💠بعضیا بهش میگن " آیت الله "
💠بعضیا میگن " آقای خامنه ای "
💠بعضیا هم مثل برادر های لبنان و سوریه و عراق میگن:
" سیدنا القائد " ، اما ما بهش میگیم
✅" آقا " 
💠ما بهش میگیم "آقا"...
"آقا" رو از هر طرف که بخونی آقاست!
✅فدایی زیاد داره.
💠پابرهنه ها بیشتر دوستش دارن۳۰ساله داره ایرانو،با تمام شرایط عجیب غریبش رهبری میکنه،هرکی جاش بود ،پنج سال اول جا میزد!
💠🔴تو کشور خودش مظلومه اما تو دنیا کلی طرفدار داره.
💠400هزار نفر تو نیویورک و کالیفرنیا ، مقلدشن.
💠شخص اول حکومته اما وقتی لعیا زنگنه و الهام چرخنده تو برنامه سال تحویل تلویزیون،عیدو بهش تبریک گفتن،به خاطر این حرفشون،کلی هزینه دادن.چه حرفا که نثارشون نشد.
💠همون که هیشکی،عکسای منتشر شده از خونه شو،باور نکرد.
💠زندگیش آدمو به قلب تاریخ میبره،علی بن ابیطالب و زندگی ساده و...
💠همون که همیشه خرابکاری های دولت ها و مسئولین ،به حسابش گذاشته میشه.
💠همون که رهبری"سینه سپر کرده ها"رو مقابل اسراییل بچه کش به عهده داره.
💠همون که لب تر کنه عاشقاش براش جون میدن.
💠همون که اشاره کنه ،تلاویو و حیفا با خاک یکسانه.
💠همون که هیچ وقت کم نمیاره،مث مرد ،وایساده پای حرفش.
💠همون که نزدیکترین دوستاش،دشمن ترین دوستاشن.
💠همون که سالهاست سایه سنگین"بعضیا"رو ،رو دوشش تحمل میکنه.
💠همون که تو سابقه ی مبارزاتی ش ،کسی به پاش نمیرسه.
💠اصلا کدوم رهبر دنیا،روی موکت و فرش جهیزیه خانومش زندگی میکنه؟بدون اینکه تو بوق و کرنا کنه،با فقیربیچار ه ها دمپره ؟
💠همون که بدترین توهین ها و تهمت هارو بهش میزنن درحالیکه حتی یه جمله هم راجع بهش اطلاع ندارن.و اون میشنوه و تحمل میکنه و همچنان لبخند"آقایی"...؟
💠همون که مظلومیت "علی"ها رو به ارث برده؟
💠کدوم سیاست مداری تو دنیا بچه هاش اینقد سالم وپاکن؟جالبه حتی مردم نمیدونن چندتا بچه داره،چی ان،اسماشون چیه؟
💠همون که "پاکترین"آدما ،جونشونو کف دست گرفتن و فداش شدن.
💠همون که از پست ترین مفتی های وهابی و بی ادب ترین رئیس جمهورهای غربی،تا بدترین آدمای روزگار دشمن خونی شن.
💠همون که واسه بدحجابا گفت:او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟نقص او ظاهر است. نقصهای من باطن است. با این رفتارش خیلیا محجبه شدن.
💠سلامتیش صلوات بفرستید.
✅اگه دوست داشید این ذکر خوبیهای آقامون رو به دیگران هم بفرستید.

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۳
آذر

⭕️ در گِرو اعمال

✍ قرآن میگه آدم‌ها در گِرو اعمالی هستند که انجام میدن:

📖 کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ (مدّثّر/۳۸)
👈 هر کسی در گِرو چیزی است که کسب کرده است.

🔹 "رهینه" از ماده "رهن"، به معنای "گروگان" هست. یعنی وثیقه‌ای که معمولاً در مقابلِ وام میدن.

👈 مثلاً دیدی از بانک، یه وامِ سنگین که میگیرن، یه سَنَد پیش بانک گِرو میزارن، اصطلاحاً میگن سند در رهنِ بانکه، در گِرو بانکه.
تا وام رو پرداخت نکنن، سند آزاد نمیشه.

☝️ قرآن میگه تمام وجود انسان، در گِرو انجام وظائف و تکالیفش هست،
تا اون وظایفش رو انجام نده، آزاد نمیشه و در اسارت باقی میمونه...

👈 اگر کسی گناهی رو انجام داد، حقوق الهی رو رعایت نکرد، چه حقّ‌الله و چه حقّ‌الناس، این بدهکار شده، به خدا و دینِ خدا بدهکار شده.

🗣 هر بدهکاری باید وثیقه بذاره، گِرو بذاره، تا آزاد بشه.

👈 تو مسائل دنیائی اگر کسی بدهکار بود، خونه، مِلک یا زمینش رو گِرو می‌گیرند،
ولی تو مسائل اعتقادی و اخلاقی، اگر کسی به خدا بدهکار شد، خدا خودِ اون شخص رو گِرو میگیره.

☝️ وقتی خودِ انسان گِرو گرفته شد، انسان میشه در رهن، میشه "رَهِینَةٌ".

👈 بنابراین، این شخص دیگه آزاد نیست...

🔸 اینکه بعضی‌ها میگن:
من هر چی میخوام زبانم رو کنترل کنم نمیتونم...
یا هر چی میخوام چشمم رو کنترل کنم نامحرم رو نبینم، نمیتونم...
بخاطر همینه.

👈️ چون این شخص دیگه آزاد نیست، در بند شده، عزم و اراده‌اش هم در بند شده.
 
🔹 پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
"اِنَّ اَنفُسکُم مَرهونَه بِذُنوبِکُم، فَفَکّوها بِاستِغفارِکُم"
"جانهای شما به واسطه گناهانتان در رهن است، پس با استغفار و توبه خود را آزاد کنید"

📢 پس این جمله کلیدیِ قرآن یادمون بمونه!

🔻کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ🔻
👈 هر کس در گِرو کاری است که انجام داده.

👈 اعمال و رفتارمون رو درست کنیم، تا آزاد و رها بشیم...
👈 درست زندگی کنیم، تا آزاد و رها بشیم...
👈 #گناه رو ترک کنیم، تا آزاد و رها بشیم...
👈 از گناهان #توبه کنیم، تا آزاد و رها بشیم...

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۳
آذر

📙 حکایت واقعی 

✍️در بلخ زنی جوان و خوش چهره وجود داشت، اندام زن به قدری زیبا بود که هر مردی را به گناه آلوده میکرد.

روزی زن زیبا برای خرید پارچه به مغازه پارچه فروش رفت، چشمش به پسرکی که در مغازه بود افتاد و از او خوشش آمد. از پسرک خواست پارچه ها را تا خانه حمل کند. هنگامی که به خانه رسیدند درب خانه را قفل کرد و به پسر جوان گفت: میخواهم امشب را با تو سر کنم، اگر مانع شوی با دادو بیداد مردم را خبر میکنم

پسرک پاک که آبروی خود را در خطر دید مجبور به قبول کردن پیشنهاد بیشرمانه او شد. زن زیبارو که هفت قلم آرایش کرده بود، با هزار عشوه پسرک را به اتاق خواب خود برد و با شهوت زیاد شروع به در آوردن لباس های خود کرد.

ناگهان فکری به سر پسرک خطور کرد. فکر کرد یک راه باقی است، کاری کنم که عشق این زن تبدیل به نفرت شود و خودش از من دست بردارد. اگر بخواهم دامن تقوا را از آلودگی حفظ کنم، باید یک لحظه آلودگی ظاهر را تحمل کنم. به بهانه قضای حاجت از اتاق بیرون رفت، باصورای  آلوده  به مدفوع برگشت و به طرف زن آمد. تا چشم آن زن به او افتاد، روی در هم کشید و فورا او را از منزل خارج کرد.

📚منبع: الکنی و الالقاب، ج۱ ،ص۳۱۳

  • مهدی آقابزرگی شاره