حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

۶۷ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۲
آذر

❃ ضعف شیــــ🔥ــــطان ❃👌👇

روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شیطان را دید که خیلی ضعیف و لاغر شده است. 
حضرت از او پرسید: چرا به این روز افتادی؟

شیطان گفت: ای رسول خدا! از دست امت تو رنج می برم و در زحمت بسیار هستم. 
پیامبر فرمود: مگر امت من با تو چه کرده اند!
شیطان گفت: ای رسول خدا! امت شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصائص را ندارم.

❶ اول: هر وقت به هم می رسند سلام می کنند. 
❷ دوم: با هم مصافحه می کنند. 
❸ سوم: هر کاری را که می خواهند انجام دهند، ان شاءالله می گویند. 
❹ چهارم: از گناه استغفار می کنند. 
❺ پنجم: تا نام شما را می شنوند صلوات می فرستند. 
❻ ششم: ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم گویند.

📚 فضایل و آثار صلوات، ص۳۳

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۲
آذر

امام باقر علیه السلام: 
از امروز و فردا کردن بپرهیز؛ زیرا آن دریایى است که هلاک شوندگان در آن غرق می شوند
إیّاکَ وَالتَّسویفَ، فَإِنَّهُ بَحرٌ یَغرَقُ فیهِ الهَلکى 
تحف العقول، صفحه 285

امروز و فردا کردن و کار امروز رو به فردا انداختن...
یعنی همینکه می خواهی دیگه نمازهات رو اول وقت و با حضور قلب بخونی یا نمازهات رو با توجه وبا همه وجود بخونی یا می خواهی نمازهات رو به جماعت و در مسجد بخونی ولی می ذاری برای بعدا... 
یعنی همینکه می خواهی هر روز قرآن بخونی و دعاهای زیبا رو بخونی ولی می ذاری برای بعدا...
یعنی همینکه که می خواهی امانت یا پول شخصی رو ببری پس بدی می گی حالا بعدا...
یعنی همینکه می خواهی یک کار خیری بکنی می گی بعدا...
یعنی همینکه می خواهی یک فن یا هنری رو یاد بگیری می گی بعدا...
یعنی همینکه می خواهی یک کتاب خوب بخونی می گی بعدا...
یعنی همینکه می خواهی از گناه توبه کنی می گی بعدا...
یعنی همینکه می خواهی بری با کسی که قهری آشتی کنی می گی بعدا...
یعنی همینکه می خواهی نماز روزه های قضات رو به جا بیاری می گی بعدا...
یعنی همینکه می خواهی شیر آب که چکه چکه می کنه رو درست کنی می گی بعدا...
و...

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۱
آذر

🌹رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند

♦️ منافق سه نشانه دارد:
1-وقتی حرف می زند دروغ می گوید
2-وقتی وعده می دهد تخلف می کند
3-و وقتی مورد اعتماد قرار می گیرد خیانت می کند.

📚نهج الفصاحه ص40

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۱
آذر

بسیار عجیب
🛑اعتبروا انفسهم دائنین لعلی🛑
 ( علیه السلام)
🛑هولا الذین اختاروا اباموسی الاشعری🛑

طلبکار علی علیه السلام شدند
انانکه ابوموسی اشعری را انتخاب کردند 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۰
آذر

 

#بوی_فتنه4⃣

🔻شطرنج باز حرفه ای 2⃣

⁉️ امام علی (علیه السلام) در برابر این توطئهٔ پیچیده و تودرتو ، چه کردند؟

✨ انسانهای حکیم و مؤمن برای خود اصولی ثابت و ارزشهایی غیرقابل تغییر دارند که همانند فرمولهایی در همه مسائل و حوادث پاسخ مناسب را مهیّا می کند. برخی از اصول امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) از زبان خودشان عبارتند از :

🔸 اصل اول:  اولویت حفظ وحدت بر همه امور: أَلا مَن دَعا إلی هذَا الشِّعارِ (التفرِقه) فاقتُلوهُ و لَوکانَ تَحتَ عِمامَتی هذِه : هشیار باشید! هرکس شما را به شعار تفرقه دعوت کرد حتی به بهانه محبت من،  بکُشیدش حتی اگر زیر این عمامهٔ من باشد!  (خطبه ۳/ بند ۱ و خطبه ۱۲۷/ بند۲)

🔸 اصل دوم: حفظ حداقل مصلحت ها بهتر است از، از دست دادن کل آن : " اخذُ القَلیلِ خیرُ مِن تَرکِ الکَثیر:  (حکمت ۲۸۹ )

🔸اصل سوم : اولویت شناسی :" لاقُربة فی النَّوافِلِ اِذا اَضَرَّت بِالفَرائِضِ: هنگامی که انجام مستحبات به واجبات ضرر برساند، در آن مستحبات هیچ تقربی به خداوند نیست. ( حکمت ۳۹ )

🔸اصل چهارم: غلبه عقلانیت و مصلحت بر احساسات : فَرَأیتُ انَّ الصَّبرَ علی هاتا اَحجی فَصَبَرتُ و فی العَین قذی و فی الحَلقِ شَجی: پس اندیشیدم که صبر بر غصب خلافت عقلانی تر از قیام برای گرفتن حقم است پس صبر کردم در حالی خار در چشم و استخوان در گلو بود.( خطبه ۳ ؛ شقشقیه)

🔸 اصل پنجم: رعایت تقوی؛ خط قرمز در همه تصمیمات و اقدامات حکومت اسلامی است؛ یعنی بر خلاف سران طاغوت که برای رسیدن به اهداف پست خود از هر راه و روش و وسیله نامشروعی بهره می برند، در منطق مولا هدف وسیله را توجیه نمی کند. ( خطبه۲۰۰ و خطبه ۱۲۶ و خطبه ۲۰۶ ) 

🔎♦️ براساس اصول فوق الذکر حضرت تمام دو راهی های طراحی شده توسط جبهه نفاق را _که همگی انتخاب بین بد و بدتر بود نه خوب و بد_ با روش زیر عبور کردند:

♦️ در شورای شش نفره شرکت کردند (خطبه۳)
♦️ پیشنهاد موذیانه عبدالرحمن بن عوف را نپذیرفتند( خطبه۳)
♦️ بلافاصله پس از انتخاب عثمان ، اعلام کردند که نگرانی از طرف من نداشته باشید. تا زمانی که در این حکومت فقط به شخص علی ظلم بشود، من سکوت می کنم تا مصالح حفظ بشود.
♦️ در طول ۱۱ سال حکومت ظالمانه و بی تدبیر عثمان دائما از او دفاع کرده و مخالفان و شورشیان را نصیحت و دعوت به آرامش فرمودند. تا جایی که به ابن عباس فرمودند: " واللهِ لَقَد دَفَعتُ عنه حتّی خَشیتُ اّن اکونَ آثِماً : بخدا سوگند آن قدر از عثمان دفاع کردم که ترسیدم گنهکار محسوب شوم!" (خطبه ۲۴۱)

♦️ در مقابل طعنه ها و ضعف تحلیل ها و سرزنش های خودی ها هم که دفاع و همکاری وی با خلفا و خصوصاً خلیفه سوم را اشتباه می دانستند ، یا وقتی روش حکومت داری معاویه را از روش مولا موفق تر می دانستند، مقاومت کردند و رعایت تقوا را مانع استخدام هر وسیله ای برای رسیدن به هدف بیان فرمودند. (خطبه ۲۰۰)

♦️ و از همه رنج آورتر اینکه پس از رسیدن به حکومت، در مقابل اصرار افکار عمومی برای محاکمه قاتلان عثمان هم مقاومت کردند. در حالی که همگان می دانستند که حضرت تنها مخالف سرسخت قتل خلیفه و تنها مدافع او تا لحظه آخر بودند، از سویی در آغاز حکومت هم شعار محوری خود را اجرای عدالت بی تعارف اعلام فرموده بودند( خطبه های ۱۵ و ۱۶) امّا ایشان تا پایان عمر _بر اساس اصول محکم خود و مصلحت برتری بنام ضرورت حفظ نظام اسلامی_ نه تنها قاتلان عثمان را محاکمه نکردند؛ بلکه حتی معرفی هم نکردند و همین امر باعث شد محبوبیت حضرت در قشر انقلابی سطحی و بی تحلیل، کاهش یابد.

♦️😭 در عوض این همه عقلانیت، مصلحت بینی و تحمل رنجها و غصه ها ،ضعف بصیرت خودیها عاملی شد که معاویه و دستگاه شیطانی تبلیغاتی اش، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به عنوان قاتل عثمان در افکار عمومی جا بزند و ماجرای خونخواهی و پیراهن عثمان را راه بیاندازد!

📄 ان شاالله در یادداشت بعدی الگوی مدیریت بحران #مقام_معظم_رهبری در فتنه اخیر را بر اساس الگوی مدیریت بحران امیرالمؤمنین (علیه السلام) شرح خواهم داد؛ ان شاالله .

#نشر_فوری

↩️ ادامه دارد...

🖊حمیدرضا #مهدوی‌ارفع 

 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۰
آذر

*خواب بودم نیمه شب در بسترم*

سایه ای افتاد ناگه بر سرم

*خواب بر چشمم هنوز تحمیل بود*

سر بلند کردم که عزرائیل بود

*رنگ از رخسار گلگونم پرید*

آب پیشانی به دامانم چکید

*دست و پایم سست، تن خیس از عرق*

خِس خسی در سینه، جانم بی رمق

*التماسش کردم و گفتم : امان*

گفت : امر است از خدای آسمان

*زندگانی بر سرت پایان گرفت*

از تو باید این دقیقه جان گرفت

*گفتمش : مال و منالم مال تو*

تا رها یابم من از چنگال تو

*گفت : نه هنگامه ی هجران توست*

آنچه داری سهم فرزندان توست

*سالها از عمر خود دادی هدر*

از گناهان کاش می‌کردی حذر

*آن همه فرصت چه کردی تا کنون*

حال فرصت از کفَت آمد برون

*کن وداع با خانمان و زندگی*

رَو به عُقبی با چنین شرمندگی

*گفتم أشهد ، جان من تسلیم شد.*

روح من دست ملَک تقدیم شد

*سخت جانم را برون آورد مَلَک*

ناله‌ام افتاد در گوش فلک

*لاشه ای  دیدم زمن در بستر است*

چشمهایش بسته و گوشش کر است

*صبح شد دیدم عیال و خانمان*

آمدند بر بسترم گریه کنان

*دخترم می زد به صورت : کای پدر*

زود بستی از میان بار سفر

*آن طرف تر خواهرم خون می‌گریست*

داد می زد این مصیبت چیست؟ چیست؟

*یک نفر آمد لباسم را درید.*

آن دگر گفتا که تابوت آورید

*غسل میّت دادنم خویشان من*

در کفن پیچیده کردند جان من

*سوی قبرستان روان کردند مرا*

اهل منزل صد فغان کردند مرا

*زین پس از آنان سرایم دور بود.*

بعد از این‌ها منزل من گور بود

*بردَنم در قبر نهادند در لحد*

قبر شد منزلگه من تا ابد

*خاک را بسیار بر من ریختند.*

خود دعایی کرده و بگریختند

*آن زمان من بودم و تنگی گور*

ظلمتی گسترده بی یک ذره نور

*ناگهان آمد صدای گفتگو*

دو مَلَک ، با گرز دیدم روبرو

*گفت برخیز ای فلان ابن فلان*

لحظه‌ی پرسش رسیده ست این زمان

*اولین پرسش : بگو ربّ تو کیست؟*

دومین پرسش : بگو دین تو چیست؟

*سومین پرسش : که بود پیغمبرت؟*

کو نماز و روزه ، حجّ اکبرت؟

*مانده بودم در جواب آن دو من*

مهر خاموشی مرا بُد بر دهن

*رَبّ؟ نمیشناسم نکردم طاعتش*

دین؟ نکردم پیروی یک ساعتش

*بی جوابم چون بدیدند آن زمان*

برسرم کوبید با گرزی گران

*آنچنان گرزی که آتش در گرفت*

شعله هایش گور من را بر گرفت

*وامصیبت این چه حال است ای خدا*

ناگهان آمد به گوشم این  ندا

*بنده ی من : حُبّ دنیا داشتی*

عمر جاویدان به خود پنداشتی

*حُبّ عیش و نوش و ثروت بود تورا*

پیروی از نفس و شهوت بود تورا

*بر نماز خویش کاهل می‌شدی*

روزه می‌آمد تو غافل می‌شدی

*دست یاری با شیاطین داشتی*

بی خیالی از برِ دین داشتی

*غافل از یاد خدا بودی کنون*

از عذاب سخت کی آیی برون

*در غل و زنجیر کردند پای من*

پس نشان دادند به من مأوای من

*یک در از دوزخ برایم باز شد.*

ناله و درد و فغان آغاز شد.

*ضجّه‌ها کردم خدایا الأمان*

شعله ای برخاست بند آمد زبان

*آه ، دیدم ناله ام بی حاصل است*

دیدم آنجا منزل این جاهل است

*آرزو کردم که : ای کاش این زمان*

بر بگردم ساعتی را در جهان

*تا تن از دوزخ دمی راحت کنم*

بی نهایت سجده و طاعت کنم
.
*آرزویم بود این ، اما چه سود*

راه برگشتی برای من نبود.

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۹
آذر

🦊 تاوان فریب!

مردی پشت بر الاغش، در حالی که تکه ای علف تازه را با ریسمانی به سر چوبی بسته و آن را روبروی حیوان آویزان کرده، نشسته بود.  حیوان بیچاره همانطور که به طمع خوردن علف، ساعت ها پیش می رفت، مرد را نیز جابجا می کرد.

مردم با دیدن این صحنه به هوش و درایت مرد احسنت می گفتند، که ناگهان پیامبر .ص. را دیدند که با خشم آنها را  نظاره می کند.

پیامبر فریاد زد: ای مرد! آیا از خداوند حیا نمی کنی که مرکبت را فریب می دهی؟.

مرد متعجب و شرمگین گفت: ای رسول خدا! این حیوان است و نمی فهمد.

پیامبر پاسخ داد: خداوند بر کسی که  از مخلوقاتش با فریب بهره کشی کند، غضب خواهد کرد. حتی اگر آن الاغی باشد.
.
 
مرد سراسیمه به زیر آمد و گفت: ای پیامبر! چه کنم که خداوند مرا عفو کند؟

رسول مهربان گفت: حیوان را آسوده بگذار، حقی را که بر ذمه تو دارد، با تیمار او ادا کن، و آنگاه از او بهرمند شو.

🔷انسان وقتی این حدیث را (نقل به مضمون) می شنود با خود می گوید:اگر فریب یک الاغ نزد خداوند اینقدر کریه است، پس تاوان فریفتن یک ملت و یک نسل چیست؟

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۸
آذر

🕌امام جواد علیه السلام:
تَأْخِیرُ اَلتَّوْبَةِ اِغْتِرَارٌ وَ طُولُ اَلتَّسْوِیفِ حَیْرَةٌ وَ اَلاِعْتِلاَلُ عَلَى اَللَّهِ هَلَکَةٌ وَ اَلْإِصْرَارُ عَلَى اَلذَّنْبِ أَمْنٌ لِمَکْرِ اَللَّهِ فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اَللّهِ إِلاَّ اَلْقَوْمُ اَلْخاسِرُونَ

تاخیر در توبه، خود را فریب دادن است و امروز و فردا کردن زیاد، باعث #سرگردانی است و پیامد عذرتراشی برای خدا، هلاکت است و پافشاری بر گناه در اثر آسوده خاطر بودن از مکر خداست «و از مکر خدا آسوده خاطر نباشد مگر کسانی که زیانکارند»(به کسی که سرمایه و اصل رأس المال خود را از دست می دهد، خاسر می گویند‌؛ به فارسی می گویند باخت) 

🔸تحف العقول. سوره اعراف ، آیه 99 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۸
آذر

✨💫✨💫✨💫✨ 

✳ زمان غسل جمعه ✳


💠 وقت غسل جمعه از اذان صبح است تا :

✅ آیات عظام خامنه ای ، مکارم ، وحید : تا اذان ظهر و بعد از ظهر به نیت ما فی الذّمه انجام دهد.

✅ آیت الله سیستانی : غروب آفتاب .

↙ توجه :  اگر در روز جمعه غسل نکنند مستحبّ است از صبح شنبه تا غروب، قضاى آن را به جا آورند و کسى که مى ترسد در روز جمعه آب پیدا نکند مى تواند روز پنجشنبه غسل را به نیّت مقدّم داشتن انجام دهد.

✳ همه مراجع: می ‏تواند قضاى غسل جمعه را صبح شنبه تا غروب به جا آورد ولى قضاى آن در روزهاى دیگر وارد نشده است.

 #غسل_جمعه

*ء*------------------*ء*
📚 منبع: 
 توضیح المسائل مراجع مسئله  644

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۸
آذر

♻️ بازخوانی تاریخ

🔰 تکرار سه فتنه زمان علی(ع) در زمانه ما

۱ . فتنه رنگی جمل: سهم خواهی- حبس خانگی – انحراف توسط فرزند (ناکثین)
۲ . فتنه مذاکره: با شیطان بزرگ - فریب خوردن ابوموسی اشعری (قاسطین) 
۳ . فتنه القای ناکارآمدی: القای عدم عدالت توسط مذهبی های بی بصیرت (مارقین یا خوارج)

🔹 در فتنه اول:
یاران نزدیک پیامبر (طلحه و زبیر) که بعد از شهادت پیامبر اکرم، در سایه رانت به ثروت زیادی رسیده بودند، وقتی دیدند نمی توانند در حکومت امام علی (ع) به پست و مقام برسند با همراه کردن خانواده پیامبر (یعنی عایشه) و به بهانه خونخواهی عثمان، علیه جانشین پیامبر شورش کردند. بسیاری از مسلمانان در این فتنه کشته شدند. 

زبیر از اولین یاران پیامبر (ص) و علی (ع) بود که حب جاه و مقام او را منحرف کرد و هر بار می خواست برگردد، پسرش او را منصرف می کرد. زبیر به شکل بدی کشته شد. علی (ع) که از کشته شدن دوست قدیمی اش (یعنی زبیر) در حال انحراف ناراحت بود، وقتی چشمش به صورت بی جان زبیر افتاد، خطاب به جسد او فرمود: تو مدتی با پیامبر خدا مصاحب بودی و با او پیوند خویشاوندی داشتی (زبیر پسر عمه پیامبر بود) ولی شیطان بر عقل تو مسلط شد و کار تو به این جا انجامید.

این فتنه رنگی بود و به جمل (یعنی شتر سرخ مو که عائشه بر آن سوار بود) شهرت یافت- در آخر با اینکه عایشه موجب فتنه و قتل بسیاری از مسلمانان شده بود، حضرت علی (ع) عایشه را به حبس خانگی محکوم کرد تا در سایه بهره برداری از سابقه او، فتنه دیگری طراحی نشود و مردم بیشتری در این وسط کشته نشوند! 

🔹 در فتنه دوم:
سپاه حضرت علی(ع) با سپاه شیطان بزرگ زمان (یعنی معاویه) در جنگ بود و چون معاویه در حال شکست بود، پیشنهاد مذاکره داد. برخی یاران ساده لوح و پشیمان حضرت علی (ع) فریب خوردند و پیشنهاد مذاکره را باور کردند. حضرت که از عاقبت کار مطلع و شیطان بزرگ را پایبند به عهدش نمی دانست، قبول نمی کرد و می فرمود به آنها اعتماد نکنید.

منافقین داخلی و درون خیمه علوی، با پیوند زدن معیشت و راحتی مردم به مذاکره با شیطان بزرگ معاویه، با فشار افکار عمومی، توافقی را به حضرت علی (ع) تحمیل کردند که خسران آن برای علی (ع) مشخص بود. 

هر چند حضرت برای اینکه یاران جاهلش به عینه عهدشکنی معاویه را درک کنند، یکی از یاران زیرک و باهوشش (مالک اشتر) را برای مذاکره تعیین کرد اما منفعت طللان پشیمان از مبارزه با فضاسازی، مالک را تندرو و جنگ طلب معرفی و درخواست تعیین گزینه ای به عنوان مذاکره کننده داشتند که خود را مسلط به آداب مذاکره، باسواد و صلح طلب (ابوموسی اشعری) معرفی می کرد.

مذاکره ابو موسی اشعری ساده لوح و عمروعاص شیطان مدتی به طول انجامید  تا اینکه ابوموسی فریب خورد و بر خلاف آداب مذاکره با شیطان، ابتدا شرایط طزف مقابل را اجرا کرد و انگشتر را از دستش بیرون آورد. معاویه و عمروعاص اما در مقابل نه تنها به تعهدات خود عمل نکردند که برخلاف آن رفتار کردند.

این جماعت بعد از شکست مذاکراتی که ادعا می کردند با آن همه مشکلات را حل می کنند، به جای اینکه به راهکارهای تعیین شده ولی زمان خود تن بدهند و مسئولیت این مذاکره تحمیلی را بپذیرند، در رسانه های عمومی زمان خود و از پشت تریبون، مسئوایت مذاکرات را متوجه علی (ع) کردند و گفتند ما اشتباه کردیم، پس چرا علی قبول کرد پس علی هم اشتباه کرده!

🔹 اما فتنه سوم:
برخی از یاران حضرت علی(ع) که به مذهبی های بی بصیرت شناخته می شدند، به این نتیجه رسیده بودند که حکومت علوی ناکارآمد و ناعادلانه است. این جماعت که در نتیجه جنگ های متعدد و تخلف های برخی مدیران به این نتیجه رسیده بودند، از اینکه علی (ع) مطابق اشتیاق آنها عمل نمی کند، به حضرت اعتراض میکردند و با فشار و تعصب یک سوی نگری، قصد داشتند ایشان را وادار به توبه کنند.

این جماعت که خود را از حضرت علی (ع) عادل تر و دین شناس تر می دانستند، هر روز به بهانه ای با حق مطلق جلوه دادن خود، به نظام علوی اعتراض می کردند و آن را منحرف شده از اصول عدالت می دانستند. 

نهروانی ها سه خصوصیت عجیب داشتند: همه را فاسد می دانستند و برای ولی مسلمین زمان خود، تعیین تکلیف می کردند،  تنها خود را عدالت طلب و دین دار واقعی می دانستند و ابایی نداشتند تا جلوتر از امام حرکت کنند، و در آخر اینکه به راحتی به دیگران تعرض می کردند.

در تمام این فتنه ها رهبر زمان بهتر از دیگران و بیش از آنها به وجود مشکلات آگاهی داشت، اما جامعه اسلامی بویژه خواص، به جای همراهی با راهکارهای امام، یا عقب تر از او و یا جلوتر از امام، نسخه مطلوب خود را طلب و اجرا می کرد.

مراقب فتنه ها باشیم که فتنه شاید از رفیقان بوده باشد...

  • مهدی آقابزرگی شاره