حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

۱۹ مطلب با موضوع «مدارا با مردم» ثبت شده است

۱۶
شهریور

 

 

نمى از یَمِ سخنان امام جوادعلیه السلام

روایت طولانى را که از جناب عبدالعظیم حسنى از امام جواد (ع) نقل شده است خدمت شما قرار مى‏دهیم: او مى ‏گوید: عرض کردم به امام محمد تقى، جوادالائمه(ع) اى پسر رسول خدا(ص) حدیثى برایم از پدران بزرگوار خود بیان فرما، فرمود: پدرم از پدرش و او از پدرانش تا مى ‏رسد به امیرالمؤمنین (ع) و او فرمود: 1- «لایَزالُ النّاسُ بِخَیرٍ ما تفاوَتُوا فَاِذا استووا هَلَکُوا»، تا زمانى که تفاوت‏ها بین مردم وجود داشته باشد، در خیر و نیکى بسر مى‏برند، هرگاه همه مثل هم شدند (و از نظر استعدادها مساوى شدند) باعث هلاکت (و از هم پاشیدگى جامعه مى‏شود) توجّه شود که این تفاوت‏ها است که بشر را به تلاش واداشته و همه نیازمند همدیگرند، تفاوت در جامعه حق است، آنچه نارواست تبعیض است عرض کردم بیشتر بفرمایید: حضرت فرمود: 2- «لَو تکاشَفتُم ما تَدافَنتُم» اگر خداوند عیب‏هاى مردم را آشکار مى‏کرد (حاضر نبودند که) همدیگر را، دفن کنند، عرض کردم باز هم بفرمایید: فرمود: 3- «اِنَّکُم لَن تسعوا النّاسَ بِاَموالِکُم فَسعُوهُم بِطلاقَةِ الوَجهِ وَ حُسنِ اللقاء»؛ اموال شما گنجایش همه مردم را ندارد (و نمى‏توانید از نظر مالى به همه کمک کنید لااقل) با گشاده‏رویى و خوش برخوردى با همه رفتار کنید، گفتم ادامه دهید، حضرت فرمود: 4-«مَن عَتَبَ عَلَى الزَّمانِ طالَت مَعتَبَتهُ»؛ هر کس بر زمان (و روزگار) خشم گیرد، خشمش طولانى خواهد شد (شاید مراد این باشد که تقصیرها را به گردن زمان و روزگار، نحس بودن فلان روز، شانس و... نیندازیم بلکه دنبال علل و عوامل نقص و عیب‏ها باشیم ، و الّا خشم و ناراحتى طولانى و مداوم خواهد شد) عرض کردم ادامه دهید، فرمود: 5 - «مُجالِسَةُ الاَشرارِ تُورِثُ سُوءَ الظَنِّ بالاَخیارِ»؛ همنشینى با بدان بدگمانى نسبت به خوبان و نیکان را در پى دارد. و فرمود: 6 - «بئس الزادُ اِلى المَعادِ اَلعُدوان عَلَى العِبادِ»؛ بدترین توشه (براى سفر آخرت) دشمنى (و ستم) بر بندگان خدا است. عرض کردم بازهم بفرمایید، فرمود: 7- «قِیمَةُ کُلِّ امرِىٍ ما یُحسِنُهُ»؛ ارزش و بهاى هرکس در خوبى‏هایى است که انجام مى‏دهد، گفتم اى فرزند رسول خدا ادامه دهید: فرمود: 8 - «اَلمَرءُ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ».

مرد (انسان) پنهان است در زیر زبان خویشتن‏
قیمت و قدرش ندانى تا نیاید در سخن‏
دیگرى گفته:
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
آرى زبان متعرّف کامل و آیینه قدنماى شخصیّت انسان است.
چو در بسته باشد چه داند کسى‏
که گوهر فروش است یا پیله ور

عرض کردم ادامه دهید، فرمود: 9- «ماهَلَکَ اِمرُءٌ عَرَفَ قَدرَهُ»، هر کس قدر و بهاى خویش شناخت هلاک نشود، درخواست کردم ادامه دهید، فرمود: 10- «التّدبیر قبل العمل یؤمنک من النّدم»، تدبیر و برنامه ریزى (در هر کارى قبل از اقدام) انسان را از افتادن در پشیمانى، حفظ و نگهدارى مى‏کند، عرض کردم ادامه دهید، فرمود: 11- «مَن وَثَقَ بالزَمانِ صرِعَ»، هر کس به زمان اعتماد کند بزمین خواهد خورد(ممکن است مراد این باشد که انسان تکیه گاه خویش را نحس و سعد ایام قرار ندهد، و ممکن است مراد اهل زمان باشد، که خوشباورى باعث مى‏شود، که انسان گرفتار شود...) و با درخواست من ادامه داد: 12- «خاطَرَ بِنَفسِهِ مَنِ استَغنى بِرَأیِهِ» جان خویش را بخطر افکنده است هر کس که فقط به رأى و نظر خویش (در کارهاى مهم) اکتفا کند (و از مشورت با دیگران، بهره بردارى نکند)».
عرض کردم ادامه دهید، فرمود: 13- «قِلَّةُ العِیالِ اِحدَى الیَسارَینِ»، کمى اهل و عیال (و اولاد) یکى از دو توانگرى است» چنانکه کمى مال نیز باعث راحتى است که «هر که بامش بیش، برفش بیشتر» و ادامه داد: 14- «مَن دَخَلَهُ العُجبُ هَلَکَ»، هر کس دچار عجب (و خودپندى و غرور ناشى از عبادت و خیر) شود هلاک شده است. گفتم ادامه دهید اى پسر رسول خدا (ص)، فرمود: 15- «مَن اَیقَنَ بِالخَلفِ جادَ بِالعَطِّیه»، کسى که باور دارد، هر بخششى (بلافاصله از طرف خداوند) جایگزین و عوض دارد، در عطاء و بخشش جوان مردى بخرج مى‏دهد.
عرض کردم، بازهم بفرمایید، اى پسر رسول خدا(ص)، فرمود: حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرموده: 16- «مَن رَضِىَ بالعافیَةِ مِمَّن دُونَهُ رَزَقَ السَّلامَة مِمَّن فَوقَهُ»، کسى که رضایت دهد به عافیت و سلامت زیر دستان خویش، روزى او خواهد شد سلامتى از کسانى که برتر از اوست.(33)
آنگاه جناب عبدالعظیم حسنى عرض کرد به امام جواد (ع) که آنچه فرمودى کافى است مرا (براى عمل) .
نکات جالب و زیبایى که در شیوه نقل و بیان احادیث فوق وجود دارد، در خور دقت است:
اوّلاً: امام جواد (ع) تمام احادیث را یک‏باره بیان نمى‏کند، بلکه منتظر مى‏ماند، که پرسشگر خود بخواهد، و احساس تشنگى کند.
آب کم جو تشنگى آور بدست 
تا بریزد آبت از بالا و پست 
این سخن شیر است در پستان جان 
بى مکیدن شیر کى گردد روان‏

ثانیاً: عبدالعظیم حسنى در تمام سئولات خویش ادب را کاملاً مراعات مى‏کند، و هرگز احساس خستگى نمى‏کند و مرتب کلمه " یابن رسول اللّه (ص)" و... تکرار مى‏شود و امام جواد (ع) هم با تمام حوصله، برگزیده‏ترین احادیث و سخنان را در شانزده نوبت، بیان مى‏دارند.
ثالثاً: پایان احادیث پیش گفته، نشان مى‏دهد، که جناب عبدالعظیم حسنى، این مطالب را براى صرف یادگیرى نپرسیده،(و براى تهیّه مطالب منبر و مقاله و....نیست که) این همه سماجت بخرج داده است، بلکه جهت عمل و اصلاح خویش و... زیباترین سخنان را با اصرار از زبان امام نهم (ع) بیرون کشیده است، امید آنکه ما هم این سخنان را فراروى اندیشه و رفتار خویش قرار دهیم.

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۹
آذر

🔴علت داد زدن هنگام عصبانی شدن

👤استادى از شاگردانش پرسید: «چرا ما وقتى عصبانى هستیم داد می‌زنیم؟ چرا مردم هنگامى که خشمگین هستند صدایشان را بلند می‌کنند و سر هم داد می‌کشند؟»

شاگردان فکرى کردند و یکى از آن‌ها گفت: «چون در آن لحظه، آرامش و خونسردی‌مان را از دست می‌دهیم.»

👤استاد پرسید: «این که آرامشمان را از دست می‌دهیم درست است امّا چرا با وجودى که طرف مقابل کنارمان قرار دارد، داد می‌زنیم؟ آیا نمی‌توان با صداى ملایم صحبت کرد؟ چرا هنگامى که خشمگین هستیم داد می‌زنیم؟»

شاگردان هر کدام جواب‌هایى دادند امّا پاسخ‌هاى هیچکدام استاد را راضى نکرد. سرانجام او چنین توضیح داد: «هنگامى که دو نفر از دست یکدیگر عصبانى هستند، قلب‌هایشان از یکدیگر فاصله می‌گیرد. آن‌ها براى این که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه میزان عصبانیت و خشم بیشتر باشد، این فاصله بیشتر است و آن‌ها باید صدایشان را بلندتر کنند.»                                         

👤سپس استاد پرسید: «هنگامى که دو نفر عاشق همدیگر باشند چه اتفاقى می‌افتد؟ آنها سر هم داد نمی‌زنند بلکه خیلى به آرامى با هم صحبت می‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هایشان خیلى به هم نزدیک است. فاصله قلب‌هاشان بسیار کم است.»

👤استاد ادامه داد: 
«هنگامى که عشقشان به یکدیگر بیشتر شد، چه اتفاقى می‌افتد؟ آنها حتى حرف معمولى هم با هم نمی‌زنند و فقط در گوش هم نجوا می‌کنند و عشقشان باز هم به یکدیگر بیشتر می‌شود. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بی‌نیاز می‌شوند و فقط به یکدیگر نگاه می‌کنند. این هنگامى است که دیگر هیچ فاصله‌اى بین قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد.»

🌹امام رضا علیه السلام:

به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.

📚بحارالانوار، ج78، ص 34

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۰
آذر

*⭕نشانه‌های جامعه زنده و جامعه مرده* 

*🔻خاصیت موجود زنده این است که بین اعضا و اجزاى آن همکارى و همدردى و هماهنگى هست*

*🔻جماد و مرده است که از خراب شدن یک جزء، اثرى در سایر اجزاء دیده نمى ‏شود.* 

*🔻جامعه نیز به نوبه خود حیات و ممات دارد.* 

*🔻روح اجتماعى نیز به نوبه خود حقیقتى است از حقایق این جهان.* 

*♦️اگر روح اجتماعى وجود داشته باشد* 
*و جامعه زنده و جاندار باشد* 
*بدون شک همدردى و همکارى در آن جامعه وجود دارد،* 

*♦️دیگر در آن جامعه جنس تقلّبى‏ براى یکدیگر تهیه نمى‏ کنند،* 
*به یکدیگر کم نمى‏ فروشند،*
 *رعایت انصاف و عدالت را مى‏ نمایند،* 
*در خوشى و ناخوشى دیگران شریک مى‏ باشند.*

*♦️زنده بودن اجتماع به این است که در افراد آن اجتماع روح اجتماعى و حس اجتماعى و عاطفه اجتماعى وجود داشته باشد.*

*▪️مجموعه آثار استاد شهید مطهرى (حکمتها و اندرزها(1 و 2)؛ ج‏22 ؛ ص185- با تلخیص و ویرایش جزئی -*

 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۰
آبان

*⭕اصلاح نگرش به امر بمعروف و نهی از منکر* 

🔽 گاهى ما امر به معروف و نهى از منکر مى‏ کنیم،
 ولى نه تنها به این اصل ارزش نمى‏ دهیم بلکه ارزشش را پایین مى‏ آوریم.

 🔽 الآن در ذهن عامه مردم، به چه مى‏ گویند امر به معروف و نهى از منکر؟ 
یک مسائل جزئى، نمى‏ گویم مسائل نادرست (بعضى از آنها نادرست هم هست)، 
ولى اینها وقتى در کلّش واقع شود زیباست. 

🔽 مثلًا اگر امر به معروف و نهى از منکرِ کسى فقط این باشد که آقا! این انگشتر طلا را از دستت بیرون بیاور، این در جاى خودش درست است، حرف درستى است
 اما نه اینکه انسان هیچ منکرى را نبیند جز همین یکى، جز مسأله ریش، جز مسائل مربوط به مثلًا کت و شلوار.

🔽 یکى از آقایان مى‏ گفت: 
شخصى را دیدم که درباره شخص دیگرى خیلى قُر مى‏ زد.
دیدم در حد تکفیر و تفسیق، درباره او عصبانى است. 

🔽 گفتم: مگر او چه کرده که تو او را این قدر بد مى‏ذدانى (یک آدم بد ملعون جهنمى)؟ 

گفت: آخر او «لب بر گردون پیرهن آدمیه» یعنى پیراهنش یقه‏ دار است (خنده حضار). 

🔽 حال وقتى که نهى از منکر ما در این حد بخواهد تنزل کند، ما این اصل را پایین آورده‏ ایم، حقیر و کوچک کرده‏ ایم. 

🔽 آن آمر به معروف و ناهى از منکرهایى که در کشور سعودى هستند، آبروى امر به معروف و نهى از منکر را برده‏ اند؛ 

فقط یک شلّاق به دست گرفته که کسى مثلًا [کعبه یا ضریح پیغمبر را] نبوسد. این دیگر شد نهى از منکر!.

🔽 ولى حسین - علیه السلام - را ببینید! 
امر به معروف و نهى از منکر، کار او بود از بیخ و بن.
 به تمام معروفهاى اسلام نظر داشت و فهرست مى‏ داد، و نیز به تمام منکرهاى جهان اسلام.

🔽 مى‏ گفت: اولین و بزرگترین منکر جهان اسلام خود یزید است: «فَلَعَمْرى مَا الْامامُ الَّا الْعامِلُ بِالْکِتابِ، الْقائِمُ بِالْقِسْطِ وَ الدّائِنُ بِدینِ الْحَقِّ» 
:  امام و رهبر باید خودش عامل به کتاب باشد، خودش عدالت را بپا دارد و به دین خدا متدیّن باشد.

🔽  آنچه را که داشت، در راه این اصل در طبق اخلاص گذاشت. 
به مرگ در راه امر به معروف و نهى از منکر زینت بخشید، به این مرگ شکوه و جلال داد . 
◀️ مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ؛ ج‏17 ؛ ص157-

 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۹
مهر

پند در سکوت

 🔸ابوعلی سینا در سفر بود، در هنگام عبور از شهری، جلوی  کاروانسرایی  اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی   همان کاروانسرا نشست تا غذایی بخورد.
🔹 خر سواری هم به آنجا رسید، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.

🔸 شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من نبند،چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند.

🔹خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
🔸خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.

🔹شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
🔸صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.

🔴 قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.

🔹قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است؟
🔸روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد....

🔹قاضی پرسید : با تو سخن گفت .......؟چه گفت؟
🔸صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند....... قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت.

🔹قاضی به ابوعلی سینا گفت: حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!!!
🔸ابوعلی سینا جوابی داد که از آن بعد به مثلی تبدیل شد;

🔴 «جواب ابلهان خاموشی ست»

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۹
تیر

رفیقم میگفت : 
۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز .
رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم. صندلی جلوم زن و  شوهری
 بودند که یه بچه تپل
 و شیرین ۳یا ۴ ساله  داشتند.
اتوبوس راه افتاد. ۱۶ ساعت راه بود.
طی راه بچه تپل و شیرین که صندلی جلو بود هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید.
چندبار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید. دست بچه یه کاکائو
 که نمیخوردش، تو دالی بازی یهو یه گاز از کاکائو بچه زدم؛ بچه  کمی خندید.
کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت:
 ببین؛ بالاخره کاکائو را خورد.
دیدم پدر و مادرش خوشحالند؛ گفتم بذار بیشتر خوشحال بشند.

خلاصه ۳ تا کاکائو را کم کم از دست بچه یواشکی گاز زدم و بچه هم میخندید.

مدتی بعد خسته شدم.
چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم که یهو ای وای..
مردم از دل پیچه، دل و روده ام اومد تو دهنم، سرگیجه داشتم، داشتم میترکیدم.

دویدم رفتم جلو و به راننده وضعیت اورژانسی خودم را گفتم.
راننده با غرغر تو یه  کافه ایستاد.
عین سوپرمن پریدم و رفتم دستشویی و رفع حاجت کردم.

برگشتم و از راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی.

اتوبوس راه افتاد، هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که دل پیچه شروع شد.
طوری شده بود که 
صندلی جلوی خودم را گاز میگرفتم .از درد میخواستم داد بزنم‌. چه دل پیچه وحشتناکی، تموم بدنم را میکشیدند، مردم خدا....

دویدم پیش راننده و با التماس وضعیتم را گفتم.

راننده اومد اعتراض کنه که با صدای عجیبی که ازم در شد راننده زد بغل جاده و گفت:  بدو داداش

پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس وتشکر کردم.

از درد داشتم میمردم.
دهنش خشک بود و چشمام سیاهی میرفت.

رفتم روی صندلی نشستم.
گفتم چرا اینجوری شدم؟
غذای فاسد که نخورده بودم!

دیدم دست بچه باز کاکائو هست.
از پدر بچه پرسیدم : 
بچه تون کاکائو خیلی میخوره؟
پدرش گفت: نه، کاکائو براش بده. مادرش گفت: 
حقیقت بچه مون یبوست داره، روی کاکائو مسهل مالیدم تا شاید افاقه کنه؛ 
تا حالام دو سه تا هم خورده ولی بی فایده بوده!

من بدبخت خواستم ادامه بدم که یهو درد مجدداً اومد. میخواستم داد بزنم و کف اتوبوس غلت بزنم، رفتم پیش راننده؛ راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه ماشین که شخصی نیست. 
برو بشین!
مونده بودم بین درد و خجالت.
یه فکری کردم؛ برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : من هم یبوست دارم، میشه به من هم کاکائو بدید؟

۳ تا کاکائو مسهلی گرفتم 
و رفتم پیش راننده عصبی و با ترس و خنده گفتم: 
عزیز چرا داد میزنی؟ نوکرتم، فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همه ما دست شماست، معذرت میخوام.
بیا و دهنت را شیرین کن‌!

راننده هم که سیبیل کلفت و لوطی بود گفت ایول ؛  دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی!
خلاصه ؛ ۳ تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم و از درد عین مار به خودم پیچیدم.

۱۰ دقیقه نشده بود که راننده صدام کرد و گفت: 
داداش؛ جون  بچه ات چی به خورد من دادی؟ ترکیدم!

داستان کاکائو و بچه را براش گفتم.
راننده زد بغل جاده و گفت بریم پایین.

خلاصه تا شیراز هر نیم ساعت میزد کنار و میگفت: بریم رفیق!

مسافرها هم  اعتراض که میکردند راننده میگفت: پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و  نامرد توی جاده میخ ریختند؛ تند تند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره!
ملت هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند.

*این را عرض کردم که بدانید برای رفع هر مشکلی مسئولش باید همدرد مردم باشه تا حس کنه طرف چی میکشه. فکر نکنم اینجا هیچ مسئولی همدرد مردم باشه!*

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۵
خرداد

 

 عجب مادری، عجب غفلتی

پسری مادرش را بعد از درگذشت پدرش، به خانه سالمندان برد و هر لحظه از او عیادت می کرد. 
یکبار از خانه سالمندان تماسی دریافت کرد که مادرش درحال جان دادن است پس باشتاب رفت تا قبل از اینکه مادرش از دنیا برود، او را ببیند.
 از مادرش پرسید: مادر چه می خواهی برایت انجام دهم؟ 
مادر گفت: از تو می خواهم که برای خانه سالمندان پنکه بگذاری چون آنها پنکه ندارند و در یخچال غذاهای خوب بگذاری، چه شبها که بدون غذا خوابیدم. فرزند باتعجب گفت: داری جان می دهی و از من اینها را درخواست می کنی؟
 و قبلا به من گلایه نکردی. 
مادر پاسخ داد: بله فرزندم من با این گرما و گرسنگی خو گرفتم وعادت کردم ولی می ترسم تو وقتی فرزندانت در پیری تورا به اینجا می آورند، به گرما و گرسنگی عادت نکنی.

تو این دنیا به هیچ چیز هم اعتقاد نداشته باشی به مکافات عمل اعتقاد داشته باش

از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو...
خدایا ما را عاق والدین مفرما

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۸
خرداد

<تنها ٢٠دلار برای به اتش کشاندن امریکا کافی بود>
-٢٠دلاری که جورج فلوید امریکایی افریقایی الأصل به صاحب مغازه پرداخت کرد.....
-فروشنده احتمال داد که برگه ٢٠دلاری جعلی است و با پلیس تماس میگیرد.
او فلوید را متهم به استفاده از اسکناسهای جعلی نمود...بلافاصله پلیس حاضر شد....و فاجعه اتفاق افتاد...حادثه ای که کل امریکا را فرا گرفت و به اتش و نا امنی کشاند....
جورج فلوید زیر زانوی پلیس سفید پوست جان داد در حالی که فریادمی زد
*خواهش میکنم رهایم کن ،نمیتوانم نفس بکشم *
امریکا اتش گرفت و مغازه در اتش سوخت و در جریان تحقیقات بعدی مشخص شد که ورقه ٢٠دلاری اصل بود وبرخلاف ادعای صاحب مغازه جعلی نبود!!!!
٢٠دلاری برای پایان دادن به بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی البته پوشالی  جهان کافی بود.....تریلیونها و میلیاردها دلاری که از مردم ستم دیده ی جهان سوم ومسلمانان مصادره کردند در مقابل یک برگ ٢٠دلاری دوام نیاورد.
تاریخ ...روزی این حادثه را در خاطره ها زنده خواهد کرد....
خونهای بیگناهان و خون سلیمانی ها هدر نخواهد رفت و موتور محرکه این حرکت عظیم است.امریکا باید تاوان احراق و تخریب و قتل و جور وفساد و اعمال تروریستی و ضد بشری خود ونقض حقوق بشر و گسترش سلاحهای کشتار جمعی  در کشورهای مظلوم اسلامی را بدهد.
عدل خداوندی جز این نیست ....
سبحان الله یمهل ولا یهمل....
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا...

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۲
خرداد

گاهی آدم  هنگام گرسنگی با یه نون مشکل رو حل می‌کنه.🥖

🌴حالا با توجه به چهار تا نون میشه جلوی خیلی از مشکلات را گرفت  و به آرامش رسید و مدیون کسی نشد۰

اینهم *چهار نون* راهگشا؛
🌴🌴🌴🌴
 * نبین 
 * نگو 
 * نشنو
  * نپرس

 🌴 اول :  نَبین                                      
۱- عیب مردم را  ،  *نبین* 
۲- مسائل جزئی در زندگیِ خانوادگی را  ،  *نبین* 
۳- کارهای خوب خودت را که برای دیگران انجام میدهی،  **نبین* 
۴- گاهی باید وانمود کنی که ندیدی  ( اصل تغافل )

🌴 دوم، :*نگو*                                   
 ۱- هرچه شنیدی، *نَگو* 
 ۲- به کسی که حرفت در او تأثیر ندارد، *نگو*   
۳- سخنی که دلی بیازارد،  *نگو* 
۴-هر سخنِ راستی را هرجا،  *نَگو* 
۵- هر خیری که در حق دیگران کردی،  *نَگو* 
۶- *راز را نَگو* ، حتی به نزدیکترین افراد

🌴سوم: *نَشنو* 
۱- هر سخنی ارزش شنیدن ندارد، *نَشنو* 
۲- وقتی دو نفر آهسته سخن می گویند. *سعی کن نَشنوی*
۳- غیبت را *نَشنو* 
۴- گاهی وانمود کن که نشنیدی. *اصل تغافل* 
(خود را به نشنیدن بزن)

🌴چهارم: *نَپرس* 
۱- آنچه را که به تو مربوط نیست، *نپرس* 
۲- آنچه که شخص از گفتنش شرم دارد، *نپرس* 
۳- آنچه باعث آزار شخص می شود،  *نپرس* 
۴- آن پرسشی که در آن فایده ای نیست، *نپرس* 
۵- آنچه که موجب اختلاف و نزاع می شود، *نپرس* 

ا

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۰
خرداد

در تاریخ جهان چه کسانی بیشترین تعداد انسانهای بی گناه را کشته اند؟


1⃣ هیتلر
🔸او یک مسیحی بود که فقط در جنگ جهانی دوم ۵۰ تا ۵۵ میلیون انسان را کشته است. اما رسانه ها هیچ وقت مسیحیان را تروریست خطاب نمیکنند!!

2⃣ ژوزف استالین، مشهور به "عمو جو"
🔸او 20 میلیون انسان را قتل عام کرد که 14.5 میلیون نفر آنها از گرسنگی مردند!
 آیا او مسلمان بود؟؟

3⃣ مائو تسه تونگ (چینی)
🔸او بین 14 تا 20 میلبون نفر را قتل عام کرد.
آیا او مسلمان بود؟؟

4⃣ بنیتو  ماسولینی (ایتالیایی)
🔸او 400 هزار نفر را کشت!
آیا او مسلمان بود؟؟

5⃣ محاصره اقتصادی که توسط جرج_بوش در عراق اعمال شد
🔸تنها 1میلیون و 200 هزار کودک در عراق کشته شدند! 
آیا جرج بوش مسلمان بود؟؟

6⃣ جنگ جهانی اول: 17 میلیون کُشته (عامل آن غیر مسلمانان)

7⃣ جنگ جهانی دوم : 50-55 میلیون کشته (عامل آن غیر مسلمانان)

8⃣ بمباران اتمی ناکازاکی و هیروشیما ۴۵۰ هزار کشته (عامل آن غیر مسلمانان)

9⃣جنگ ویتنام، بیش از 5 میلیون کشته (عامل آن غیر مسلمانان)

🔟 جنگ در بوسنی/ کوزوو، بیش از 500 هزار کشته (عامل آن غیر مسلمانان)

1⃣1⃣ جنگ عراق، تاکنون ۲ میلیون کشته (عامل آن غیر مسلمانان)

2⃣1⃣ افغانستان، عراق، فلسطین، میانمار (توسط راهبان!) و ...که همچنان ادامه دارد (به دست غیر مسلمانان)

3⃣1⃣ در کامبوج 1975-1979، حدود 3 میلیون کشته (بدست غیر مسلمانان)

◀ در جنگهای میان مسلمانان هم براساس اسناد منتشر شده از سوی خود غربیها، عامل تحریک و ادامه جنگها جهان استکبار بوده است.

✔ تصور کنید که رسانه ها هرگز این افراد و کشورها را تروریست نمی نامند!! 


🔷 اما علیرغم این آمارهای گویا، امروز اکثر غیرمسلمانان از شنیدن کلمه «جهاد» وحشت میکنند.

🔹«جهاد» واژه ای قرآنی است که ریشه ای عربی دارد. «جهاد» یعنی مبارزه علیه شر و بدی برای دستیابی به خیر و عدالت. جهاد به معنی کشتن انسانهای بی گناه نیست.

🔹تفاوت در این است که ما در جهاد، مقابل شر می ایستیم، نه در کنار آن.


👈 آیا حقیقتاً  مسألۀ مشکل ساز،  اسلام  است؟؟؟


✅ هیچ یک از سلاح های کشتار جمعی و تهاجمی، توسط مسلمانان اختراع نشده

✅ و هیچ یک از گروه های نظامی که به اصطلاح، «تروریستان مسلمان» نامیده میشوند توسط سازمانهای اسلامی تأسیس نشدند. طالبان درست مانند داعش توسط غرب پدید آمدند

✳ «مسلمانان، تروریست نیستند و تروریستها هم مسلمان نیستند» 
✳ این اصول دوگانه باید منتشر شود.


منبع : گزارشگر تاریخ

 

  • مهدی آقابزرگی شاره