حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

۱۷ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

۳۱
تیر

حال زار
یکی از مشکلات طب سنتی  و طب جدید این است که تمام مشکلاتی که برای انسان ها از طریق خوردن و آشامیدن به وجود میاد مثل اضافه وزن، فشار خون، چربی خون و غیره را میخواهند از طریق خوردن درمان بکنند؛ به قول شیخ بهایی که می فرمود: مردم در حالت طبیعی از دنیا نمی روند بلکه گور خود را با دندان های خودشان می کنند، با اینکه خیلی از مشکلات و مریضی ها به خاطر زیاده روی در خوردن و آشامیدن هست، ما درمان این درد ها را هم باز از طریق خوردن و آشامیدن جستجو می کنیم و در طب جدید و قدیم هم همین شیوه برای کنترل این بیماری ها توصیه می شود اما اسلام شیوه ای بهتر را ارائه می‌دهد و آن امساک است یعنی ترک خوردن و   پرهیز کردن،  وجود نازنین رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: المعدة بیت کل داء و الحمیة  رأس کل دواء (معده خانه تمام دردها است و بازداشتن از خوردن و آشامیدن - پرهیز کردن- مرکز تمام داروهاست) پس  اسلام بدون نفی کردن طب سنتی و طب جدید راه ارزانتر و معقول تر را معرفی میکنه و آن پرهیز و امساک کردن هست در دستورات دینی و عبادی ما هم  اسلام برای خیلی از زمان ها در غیر ماه مبارک رمضان دستور به روزه مستحبی می دهد  مثل ۹ روز اول ماه ذی الحجه که روزه گرفتن نه روز اول این ماه ثواب روزه گرفتن تمام عمر را داراست.
مهدی آقابزرگی

  • مهدی آقابزرگی شاره
۳۱
تیر

سه کلمه زیبا:
نعمت، رزق و برکت.
به ورودی های زندگی می گویند نعمت؛ به پولی که در می آورید، چیزی که وارد خانه ات می شود.
به آنچه که قسمتت میشه و استفاده می کنی می گویند: رزق
و به آنچه نتیجه می دهد می گویند: برکت.
دو کیلو سیب خریدید، یه دونه را خوردید، به اون دوکیلو سیب می گویند نعمت و به اون سیبی که خوردید می گویند رزق. 
از اون سیبی که خوردی قدرت و انرژی گرفتی رفتی نماز خوندی به این می گویند برکت.
بعضی ها نعمت دارند رزق ندارند ، بعضی ها رزق دارند برکت ندارند.
به زیادی نعمت می گویند تکاثر، به زیادی برکت می گویند کوثر.
از ورودی ها خوشحال شدن یعنی دچار تکاثر شدن.
از خروجی خوب داشتن خوشحال شدن کوثری شدن است.
بعضی ها نعمت دارند ولی رزق هم حتی ندارند تا چه برسه به برکت.
مال حرام لیاقت برکت شدن نداره.

  • مهدی آقابزرگی شاره
۳۰
تیر

✨﷽✨

🌑ﺁﺛﺎﺭ ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ ﮔﻨﺎﻩ

 ‏« ﻇَﻬَﺮَ ﺍﻟْﻔَﺴﺎﺩُ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺒَﺮِّ ﻭَ ﺍﻟْﺒَﺤْﺮِ ﺑِﻤﺎ ﻛَﺴَﺒَﺖْ ﺍَﻳْﺪِﻱ ﺍﻟﻨّﺎ سوره روم ‏( ﺭﻭﻡ، 41 ‏)‏»ﻓﺴﺎﺩ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺻﺤﺮﺍﻫﺎ ﻭ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ ﻇﻬﻮﺭ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ

✍ﺍﺛﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺧﻮﺩﺍﻧﺴﺎﻥ ﻇﺎﻫﺮ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ،
ﮔﻨﺎﻩﺍﻧﺴﺎﻧﯽ 

1️⃣ﺩﺭ ﻣﺤﯿﻄﺶ ﻫﻢ ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ، 
2️⃣ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺶ ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ، 
3️⃣ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎن ﺩﺭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺍﺛﺮﺩﺍﺭﺩ، 
4️⃣ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴﺎن ﺩﺭ ﺯﺭﺍﻋﺖ ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ،
5️⃣ ﮔﻨﺎﻩ ﺍﻧﺴان ﺩﺭ ﺟﻮّ هوا ﺍﺛﺮ ﺩﺍﺭﺩ .
6️⃣ﺩﺭ ﻧﺴﻠﺘﺎﻥ ﺍﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ،

ﮔﻨﺎﻩ ، ﺩﺭ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﺛﺮ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ، ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮔﻨﺎﻩ 
ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﯿﺎﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺧﻠﻮﺗﯽ ﮔﻨﺎﻩ 
ﮐﺮﺩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ.

✍علامه طباطبائی: هر پر کاهی که در ته چاهی
حرکت می کند ، موج بر می دارد و تا به آسمانها
اثر دارد. برگی که از درخت ، بر زمین می افتد ،
در عالم تاثیر گذار است ؛ چطور فکر میکنید ،
گناه کردن در عالم ، بی اثر باشد؟

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۹
تیر

رفیقم میگفت : 
۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز .
رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم. صندلی جلوم زن و  شوهری
 بودند که یه بچه تپل
 و شیرین ۳یا ۴ ساله  داشتند.
اتوبوس راه افتاد. ۱۶ ساعت راه بود.
طی راه بچه تپل و شیرین که صندلی جلو بود هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید.
چندبار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید. دست بچه یه کاکائو
 که نمیخوردش، تو دالی بازی یهو یه گاز از کاکائو بچه زدم؛ بچه  کمی خندید.
کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت:
 ببین؛ بالاخره کاکائو را خورد.
دیدم پدر و مادرش خوشحالند؛ گفتم بذار بیشتر خوشحال بشند.

خلاصه ۳ تا کاکائو را کم کم از دست بچه یواشکی گاز زدم و بچه هم میخندید.

مدتی بعد خسته شدم.
چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم که یهو ای وای..
مردم از دل پیچه، دل و روده ام اومد تو دهنم، سرگیجه داشتم، داشتم میترکیدم.

دویدم رفتم جلو و به راننده وضعیت اورژانسی خودم را گفتم.
راننده با غرغر تو یه  کافه ایستاد.
عین سوپرمن پریدم و رفتم دستشویی و رفع حاجت کردم.

برگشتم و از راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی.

اتوبوس راه افتاد، هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که دل پیچه شروع شد.
طوری شده بود که 
صندلی جلوی خودم را گاز میگرفتم .از درد میخواستم داد بزنم‌. چه دل پیچه وحشتناکی، تموم بدنم را میکشیدند، مردم خدا....

دویدم پیش راننده و با التماس وضعیتم را گفتم.

راننده اومد اعتراض کنه که با صدای عجیبی که ازم در شد راننده زد بغل جاده و گفت:  بدو داداش

پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس وتشکر کردم.

از درد داشتم میمردم.
دهنش خشک بود و چشمام سیاهی میرفت.

رفتم روی صندلی نشستم.
گفتم چرا اینجوری شدم؟
غذای فاسد که نخورده بودم!

دیدم دست بچه باز کاکائو هست.
از پدر بچه پرسیدم : 
بچه تون کاکائو خیلی میخوره؟
پدرش گفت: نه، کاکائو براش بده. مادرش گفت: 
حقیقت بچه مون یبوست داره، روی کاکائو مسهل مالیدم تا شاید افاقه کنه؛ 
تا حالام دو سه تا هم خورده ولی بی فایده بوده!

من بدبخت خواستم ادامه بدم که یهو درد مجدداً اومد. میخواستم داد بزنم و کف اتوبوس غلت بزنم، رفتم پیش راننده؛ راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه ماشین که شخصی نیست. 
برو بشین!
مونده بودم بین درد و خجالت.
یه فکری کردم؛ برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : من هم یبوست دارم، میشه به من هم کاکائو بدید؟

۳ تا کاکائو مسهلی گرفتم 
و رفتم پیش راننده عصبی و با ترس و خنده گفتم: 
عزیز چرا داد میزنی؟ نوکرتم، فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همه ما دست شماست، معذرت میخوام.
بیا و دهنت را شیرین کن‌!

راننده هم که سیبیل کلفت و لوطی بود گفت ایول ؛  دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی!
خلاصه ؛ ۳ تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم و از درد عین مار به خودم پیچیدم.

۱۰ دقیقه نشده بود که راننده صدام کرد و گفت: 
داداش؛ جون  بچه ات چی به خورد من دادی؟ ترکیدم!

داستان کاکائو و بچه را براش گفتم.
راننده زد بغل جاده و گفت بریم پایین.

خلاصه تا شیراز هر نیم ساعت میزد کنار و میگفت: بریم رفیق!

مسافرها هم  اعتراض که میکردند راننده میگفت: پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و  نامرد توی جاده میخ ریختند؛ تند تند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره!
ملت هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند.

*این را عرض کردم که بدانید برای رفع هر مشکلی مسئولش باید همدرد مردم باشه تا حس کنه طرف چی میکشه. فکر نکنم اینجا هیچ مسئولی همدرد مردم باشه!*

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۷
تیر

⚜حکایتهای پندآموز⚜

✍گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید.  پذیرفت.  نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد! کسی برنخاست. گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد! باز کسی برنخاست. 
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۷
تیر

#پوشش زبان دار#
 تو خیابون قدم می زدم، جوانی را دیدم که نسبت به ناموس دیگران هرزه گویی می کرد جلو رفتم بهش تذکر دادم گفت حاج آقا من به اون هایی که چادر دارند هیچ وقت نگاه هم نمی کنم اما اینی که میبینی خودش دلش میخواد ، من بهش این حرفها را می‌زنم؛ من تذکره را بهش دادم، نصیحتش هم کردم اما به یاد حرف زیبای شهید مطهری در کتاب حجاب افتادم که می فرمود: بعضی ها زبان دار راه میرند، نوع پوشش و نوع راه رفتن شون جوریه که دارند به دیگران میگن  به من متلک بگو دنبالم بیفت؛ و اما بعضی ها با نوع پوشش صحیح و استفاده کردن از چادر و یا پوشش مناسب به دیگران دور باش می گویند و چادر بهترین پوششی هست که گوهر وجود زن را از نگاه هوس آلود دیگران و از هرزه گویی های دیگران نسبت به زن حفظ میکنه.
مهدی‌ آقابزرگی

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۷
تیر

🌷﷽

*✍پندی پی داستان*

*اثبات وجود خدا*

🌻 خدا وجود ندارد؟ آری خداوند وجود دارد، ما به او مراجعه نمی کنیم 🌻

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛ 
آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.” 
مشتری پرسید: “چرا؟” 
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.” 

 مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمی‌خواست جروبحث کند. 
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..

 مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.” 
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من این‌جا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!” 
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.”
 
 آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.” 
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”

در پناه حق باشید التماس دعا🌷🌲

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۷
تیر

بازنده 
بازنده این خودآرایی و آرایش و بزک کردن در ملأ عام و در چشم انظار عمومی خود زن ها هستند، زن ها هستند که وقتی با آرایش زیاد وارد جامعه می شوند و زندگی دیگری را و امنیت روانی دیگران را به هم میزنند ارزش زن را در جامعه پایین می آورند، وقتی یک جوان به راحتی به تمام زیبایی های زن و چشم نوازی های زن در ملأ عام  دسترسی داشته باشه دیگر  تن به ازدواج و هزینه کردن برای رسیدن به آرامش جنسی نمی دهد و آنچه را که قراره با هزینه سنگین ازدواج و خرید خانه و تامین مخارج و نفقه زن به دست بیاره به صورت مفت و مجانی در بیرون و کوچه و خیابان به دست میاره و اصولاً کالایی که ارزان و دم دستی باشه مردم انگیزه زیادی برای به دست آوردن آن و هزینه کردن زیاد برای آن ندارند همیشه انسان برای چیزهایی هزینه زیاد میکند که از امتیازی برخوردار باشه که این امتیاز را دیگران نداشته باشند و بخواهد آنرا در انحصار خودش بگیره اما زن با قرار گرفتن در جامعه با انواع آرایش ها و بی ارزش کردن گوهر وجودی خودش خود متضرر می شود و وسیله ای برای چشم نوازی انسان های هوسران میشود لذا می بینیم هوسران های در جای جای جامعه هر روز دنبال کیس های جدید هستند و هیچ تعهدی به معشوقه خودشون ندارند، اما اسلام آنقدر شخصیت زن را بالا و گوهر وجودی او را والا قرار داد که به مرد دستور داد به خواستگاری زن برود و برای اثبات صداقت خودش برای زن صداق و مهریه تعیین بکند به این معنا که من حاضرم برای به دست آوردن آرامش در کنار تو هزینه زیاد بکنم و صداقت خودم را با این صداق و مهریه برای تو به اثبات برسانم.
به این امید که انشاالله بانوان جامعه ما قدر وجود با ارزش خودشان را بیش از پیش بدانند و گوهر وجود خود را در صدف حجاب قرار بدهند و از چشم های هرزه و خائن دور دارند و در پوشش به سیده نساء عالمین صدیقه طاهره زهرای مرضیه سلام الله علیها اقتدا بکنند انشاالله.
 مهدی آقابزرگی

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۱
تیر

سخنان کوتاه تربیتی (بنی آدم اعضای یکدیگرند)

97

1. سعدی:

بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

2. قرآن کریم:

مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی اْلأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعًا وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمیعًا. (مائده: 32)

هر کس، فردی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان ها را کشته و هر کس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.

3. پیامبراعظم صلی الله علیه و آله

مَثَلُ الْمُؤمِنینَ فی تَوادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ: اذَا اشْتَکی مِنْهُ عُضْوٌ تَداعی لَهُ سائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَر وَ الْحُمّی.

مَثَل مؤمنان در دوستی و ابراز رحمت و عاطفه به یکدیگر، مثل پیکر است. هر گاه عضوی از آن دردمند شود، دیگر اعضای پیکر، با بی خوابی و تب، با آن عضو هم دردی می کنند.

4. ابوالحسن خرقانی:

اگر از ترکستان تا به در شام، کسی را خاری در انگشت شود، آن از آنِ من است. همچنین [اگر] از ترک تا شام، کسی را قدم در سنگ آید، زیان آن مراست و اگر اندوهی در دلی است، آن دل از آنِ من است... . کاشکی حساب همه خلق با من بکردی تا خلق را به قیامت حساب نبایستی دید. کاشکی عقوبت همه خلق مرا کردی تا ایشان را دوزخ نبایستی دید.

6. مهاتما گاندی:

هیچ تقوایی وجود ندارد که هدفش یا محتوایش، تنها خوش بختی و آسایش یک فرد باشد. ما همه اعضای خاندان بزرگ بشری هستیم. ممکن است که بشریت هزاران اتاق را اشغال کرده باشد، ولی همه آنها به یکدیگر مربوط است.

7. جبران خلیل جبران

درخشان ترین تن پوشت را دیگری بافته است؛ گواراترین خوراکت همان است که بر میز دیگری می خوری؛ آسوده ترین بسترت در خانه دیگری است. حال مرا بگو چگونه می توانی خویش را از آن دیگر شخص جدا دانی؟

8. برتراند راسل:

نوع بشر چنان به صورت یک خانواده درآمده است که ما نمی توانیم سعادت خود را جز از راه تأمین سعادت دیگران تأمین کنیم. اگر می خواهیدخود خوشبخت باشید، باید راضی شوید به اینکه دیگران را نیز خوشبخت ببینید.

9. اقبال لاهوری:

نه افغانیم و نی ترک و تتاریم چمن زادیم و از یک شاخساریم
تمییز رنگ وبو بر ما حرام است که ما پرورده یک نوبهاریم

10. صائب تبریزی:

تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد

پیوسته است سلسله موج ها به همخود را شکسته هر که دل ما شکسته است

ز رفتن دگران خوش دلی، از این غافلکه موج ها همه با یکدگر در آغوشند

11. سیدعلی صیدی تهرانی:

دلم به دوستی عالَمی گرفتار است به کار هر که شکستی رسد، به کار من است
  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۱
تیر

💔عوامل پیدایش زنگار بر قلب💔

🥀🍁🥀🍁🥀🍁🥀🍁🥀🍁

1⃣ کفر ⛔️

وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَل لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ 
ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻏﻠﺎﻑ ﻭ ﭘﻮﺷﺶ ﺍﺳﺖ [ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻋﻠﺖْ ﻛﻠﺎم ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ  ﻓﻬﻤﻴﻢ ، ﻭﻟﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻰ  ﮔﻮﻳﻨﺪ ] ﺑﻠﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻛﻔﺮﺷﺎﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺩﻭﺭ ﻛﺮﺩﻩ است.(بقره ٨٨) 

2⃣ غفلت ⛔️

لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَّا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ
ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ [ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺍ ] ﺩﺭ ﻧﻤﻰ  ﻳﺎﺑﻨﺪ ، ﻭ ﭼﺸﻤﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺁﻥ [ﺣﻘﺎﻳﻖ را] ﻧﻤﻰ  ﺑﻴﻨﻨﺪ ، ﻭ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ [ ﺳﺨﻦ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻥ ﺭﺍ ]ﻧﻤﻰ  ﺷﻨﻮﻧﺪ ، ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﻳﺎﻧﻨﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺗﺮﻧﺪ ; ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻲ ﺧﺒﺮ ﻭ ﻏﺎﻓﻞ اند.(اعراف١٧٩) 

(ﺩﻭﺯﺧﻲ ﺷﺪﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭﻱ ﺍﺯ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﻬﺮﻩ ﻧﺒﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﻱ ﺍﻟﻬﻲ ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻭ ﻛﻤﺎﻝ ﺍﺳﺖ. ﺯﻳﺮﺍ ﺑﺎ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﺸﻢ، ﮔﻮﺵ ﻭ ﺩﻝ، ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻏﻔﻠﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ)

3⃣ پیمانشکنی ⛔️

فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً
ﭘﺲ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺷﻜﺴﺘﻨﺸﺎﻥ ﻟﻌﻨﺖ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ﻭ ﺩﻝ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪﻳﻢ.(مائده ١٣) 

4⃣ لجاجت ⛔️
(ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻱ ﺁﻳﺎﺕ ﻭ ﺍﻟﻄﺎﻑ ﺍﻟﻬﻲ، ﺩﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻟﺠﻮﺝ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺗﻘﻮﻳﺖ ﺍﻳﻤﺎﻥ، ﻣﻮﺟﺐ ﻗﺴﺎﻭﺕ ﻗﻠﺐ ﻣﻲ ﮔﺮﺩﺩ)

ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَٰلِکَ
ﺳﭙﺲ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ [ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺷﮕﻔﺖ ﺍﻧﮕﻴﺰ به خاطر لجاجت ] ﺳﺨﺖ ﺷﺪ.(بقره ٧٤) 

5⃣ هواپرستی ⛔️

أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً
ﭘﺲ ﺁﻳﺎ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻣﻌﺒﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻫﻮﺍﻱ ﻧﻔﺴﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺩﻳﺪﻱ ؟ ﻭ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻋﻠﻢ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺧﻮﺩ [ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻧﻴﺴﺖ ] ﮔﻤﺮﺍﻩ ﻛﺮﺩ ، ﻭ ﺑﺮ ﮔﻮﺵ ﻭ ﺩﻟﺶ ﻣُﻬﺮِ [ ﺗﻴﺮﻩ ﺑﺨﺘﻲ ] ﻧﻬﺎﺩ ، ﻭ ﺑﺮ ﭼﺸﻢ [ ﺩﻟﺶ ] ﭘﺮﺩﻩ ﺍﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ.(جاثیه٢٣) 

🥀🍁🥀🍁🥀🍁🥀🍁🥀🍁

 

  • مهدی آقابزرگی شاره