حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

۳۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

۰۹
ارديبهشت


🌸🍃﷽🍃🌸

🔻دوستانِ قرآنی🔻

✍ #قرآن خواندنِ روزانه، و مانوس بودنِ با #قرآن، برکاتِ فراوانی داره.✨
☝️ یکی‌ از برکاتِ فراوانِ #قرآن خواندن اینه که #رفقا و #دوستانِ آدم عوض میشه:

🕋 وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا (اسراء/۴۵)

💢 و هنگامی که قرآن می‌خوانی، میان تو و آنها که به آخرت ایمان نمی‌آورند، حجابِ ناپیدایی قرار می‌دهیم.


✔ طبق این آیه، وقتی انسان #قرآن میخونه، خدا یک پرده‌ی نامرئی (حِجَابًا مَّسْتُورًا) بینِ این شخص و غیرمومنین ایجاد میکنه، که حتّی خودِ شخص هم متوجّه این پرده‌ی نامرئی نمیشه.🙄

🍃 یعنی کسی که با #قرآن مانوس بشه، بدونِ اینکه خودش متوجّه بشه:
👈 با عدّه‌ای پیوند میخوره و از عدّه‌ای دور میشه.
👈 پاش توی یکسری از جمع‌ها باز میشه، و پاش از یکسری از جمع‌ها بریده میشه.
👈 با یکسری از #مومنین و #دوستان_خوب آشنا میشه، و با یکسری از غیر مومنین و #دوستان_ناباب قطع رابطه میکنه.

از جمع‌های بَد جدا میشه، و به جمع‌های خوب وارد میشه.😍

🤔 گاهی خودش فکر میکنه، بصورت #شانس و #تصادفی با فلان آدمِ خوب رفیق شده، ولی خودش هم نمیدونه که این شانس نیست،
این #سنت_الهی است.✅️

👌 #انس_با_قرآن، دوستان و رفقای آدم رو عوض میکنه.

✔ اینکه به ما سفارش کردند، از بچّگی به فرزندان‌مون #قرآن یاد بدیم، و اونها رو با #قرآن مانوس کنیم، یکی از دلایلش همینه:
👈 تا دوستانِ خوب نصیبشون بشه.

برعکسِ این موضوع هم هست:↶
✔ یعنی کسی که از #قرآن فاصله بگیره، و با #قرآن مانوس نباشه، به همون میزانی که از #قرآن فاصله می‌گیره، با رفقا و #دوستان_ناباب هم ارتباط می‌گیره.😔

⚡️ از همین امروز تجربه کنیم.
برنامه‌ی قرائتِ روزانه‌ی #قرآن برای خودمون بذاریم، و نتیجه‌اش رو بعد از یک مدّت ببینیم.😇

پی‌نوشت:
✅️ از اونجایی که #اهلبیت، قرآن ناطق و شریک القرآن هستند، مانوس بودنِ با #اهلبیت هم یک چنین تاثیری در زندگی داره.

➖🔝🍂اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج🍂🔝➖

 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۹
ارديبهشت

#حڪایت‌آمـــوزنده

✍بهلول هارون را در حمام دید و
گــفت: به من یڪ دیـــنار بدهڪاری
طلب خود را می خـــواهــم.​

🔻هارون گـفت: اجازه بده از حمام
خارج شوم من ڪه اینجا عـریانم
و چــیزی ندارم بدهــم.

👌​بهلول گفت: در روز_قیامت هم
این چـنین عریان و بی چیز خواهی
بود پس طلب دنــــیا را تا زنده ای
بده ڪه حــمام آخــرت گـرم است و
دسـتت خالـــی!!


┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈

 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۲
ارديبهشت

*دعای سگ مستجاب شد*


حجت الاسلام محمد باقر شفتی در مورد نتیجه ترحم و فراز و نشیب زندگی خود حکایتی شیرین دارد.

 حجت الاسلام شفتی در ایام تحصیل خود در نجف و اصفهان به قدری فقیر بود که غالباً لباس از زیادی وصله به رنگ های مختلف جلوه می کرد گاهی از شدت گرسنگی و ضعف، غش می‌کرد، ولی فقر خود را کتمان می نمود و به کسی نمی گفت، روزی در مدرسه علمیه اصفهان، پول نماز وحشت در بین طلاب تقسیم شد وجه مختصری از این ناحیه به او رسید چون مدتی بود گوشت نخورده بود به بازار رفت و جگر گوسفندی را خریداری کرد، در مسیر راه ناگاه چشمش به سگی افتاد که  بچه‌هایش  روی سینه او  افتاده وشیر می خورند. ولی از  سگ بیش از مشتی استخوان باقی  نمانده بود و از ضعف  قدرت حرکت نداشت .
حجت الاسلام به خود خطاب کرد و گفت اگر از روی انصاف داوری کنی این سگ برای خوردن این جگر از تو  سزاوارتر است زیرا هم خودش و هم بچه های گرسنه اند ، از این رو جگر را قطعه قطعه کرد و جلوی آن سگ انداخت خود🌸

 حجت الاسلام شفتی نقل می کند وقتی پاره های جگر را نزد سگ انداختم  گویی او را طوری یافتم که سر به طرف آسمان بلند کرد و صدایی نمود من دریافتم که او در حق من دعا می کند 🍏
از این جریان چندان نگذشت که یکی از بزرگان از زادگاه خود *شفت* مبلغ ۲۰۰ تومان برای من فرستاد و پیغام داد که من راضی نیستم که  ازعین  این پول مصرف کنید بلکه آن را نزد تاجری بگذار تا با آن تجارت کند و سود تجارت از او بگیر و مصرف کن.🍒
  من به همین سفارش اقدام کردم ، و بعد از مدتی به قدری وضع مالیم خوب شد که از سود تجارت آن پول، مبلغ هنگفتی به دستم آمد و با آن حدود هزاردکان و کاروانسرا خریدم ویک روستا را که در اطراف محلمان بنا کرده بودند.،بطور دربست  آن روستا را خریداری نمودم ،که اجاره کشاورزی آن در هرسال نهصد خروار برنج می شد، 🍒
دارای اهل و فرزند شدم وقریب صد نفر از در خانه من نان می خوردند ،تمام این ثروت و مکنت برای ترحمی بود که من به آن سگ گرسنه نمودم ،واو را برخود ترجیح دادم .
🌸🍏🌸🌸🍏🌸🍏🌸


اقتباس از کتاب صد و یک حکایت ص 158🌸🍏🌸

 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۲
ارديبهشت


 أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ
📖سوره اعراف، آیه۱۷۹ 
💢 آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر!

🔻قیمتِ زندگی🔻

💠🔹امام کاظم علیه السلام می‌فرمایند:

⚡️ أَمَا إِنَّ أَبْدَانَکُمْ لَیْسَ لَهَا ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ، فَلَا تَبِیعُوهَا بِغَیْرِهَا.

💢 «بدانید که بهاى تنِ شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان نفروشید.»

📚 اصول کافی
✨✨✨✨✨

#شرح_حدیث

☝️ یک شمش آهن رو در نظر بگیرید 
که ارزشش ۵ دلار💰 هست:

👈 اگر این شمش آهن رو به کوره آهنگری ببریم و باهاش نعل اسب بسازیم، ارزشش ۱۰ دلار میشه.

👈 اگر همین شمش آهن رو به یک کارگاه سوزن سازی ببریم، ارزش سوزن‌های ساخته شده از این شمش آهن ۳۰۰۰ دلار میشه. 

👈 ولی اگر همین شمش آهن رو به یک کارخانه ساعت سازی ببریم، و باهاش فنر ساعت بسازیم، قیمت فنرهای ساخته شده از این شمش در حدود ۲۵۰۰۰۰ دلار خواهد بود. 

❗️ یعنی یک شمش آهنِ معمولی، میتونه ارزشی بین ۵ دلار تا ۲۵۰۰۰۰ دلار داشته باشه.😱
👌 فقط بستگی به این داره که چقدر روش کار بشه، و چقدر براش زحمت کشیده بشه.

👌#تلنگر
حالا یه لحظه فکر کنیم
⁉️ ما با خودمون چکار می‌کنیم..
⁉️ ما از خودمون چی می‌سازیم..
⁉️ اصلاً چقدر به ارزشمون اضافه میشه..

✅️ می‌تونیم طوری زندگی کنیم، و طوری رویِ خودمون کار کنیم که ارزشمون هزاران برابر بالاتر بره، و حتّی از ملائکه هم بالاتر بره.

❌ و می‌تونیم طوری زندگی کنیم که به تعبیر قرآن ارزشمون در حدّ حیوانات پائین بره، و یا حتّی پائین‌تر از حیوانات.👇

 أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ
📖سوره اعراف، آیه۱۷۹ 
💢 آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراهتر!


این جمله یادمون باشه:👇
✅ آمده‌ایم در این دنیا، که با زندگی کردن قیمتی پیدا کنیم،
❌ نه اینکه به هر قیمتی زندگی کنیم.


حالا امام کاظم علیه السلام هم در این حدیث شریف می‌فرماید:👇

⚡️ «بدانید که بهاى تنِ شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان نفروشید.»

✅️ یعنی طوری زندگی کنید که ارزشتون در حدّ بهشت بالا بره،
❌ نه اینکه در حدّ جهنّم خودتون رو پائین بیارید.


 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۲
ارديبهشت


🔻خدا می بیند ...:🔻
‌✨﷽✨

📛مسخره کردن ظاهر دیگران ، یعنی
 مسخره کردن خدا (نعوذبالله)

❌به شخصی گفتند تو چقدر بدقیافه ای.
👌 لبخندی زد و گفت :از نقش ایراد
 می‌گیری یا از نقاش👌⁉️


💟 هوَالَّذی یُصَوِّرُکُمْ فِی‌الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ

☝️اوست که شما را در رحم ها [یِ مادران]
به هر گونه که می خواهد تصویر می کند .
📖آل‌عمران آیه ۶ 

✅یعنی مگه من داخل صورت ظاهریم حق انتخاب داشتم پس چرا به من گیر میدید.

✅بعضی وقتا اگر به بعضی از حرفهایمان دقت بکنیم خییلی بد برامون تمام میشه مثل همین مسخره کردن یعنی اعتراض به نقاش(خدا) یعنی تو (خدا)حق نداشتی اینو اینطوری خلق بکنی(حالا میدونم شما میگویی ای بابا من اصلا چنین قصدی نداشتم منم میگم اگر حرفتو باز بکنم این معنای بد را میدهد) پس لطفا اگر 👇👇
⬅️انسان لنگ
⬅️انسان کور
⬅️انسان لکنت زبان
⬅️انسان قدکوتاه
⬅️انسان سیاه
⬅️و...
👈میبینیم بگوییم این هم نقاشی خداست فقط شکلش با من فرق میکند نه اینکه من از او بهترم و....چون👇👇

☘سوره حجرات آیه ۱۳: إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللَّهِ
 گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ 

👈نه قیافه نه علم ونه...
 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۲
ارديبهشت


🌸🍃﷽🌸🍃

🔻چرا تضرّع نکردند؟!🔻

✍ قرآن کریم، یکی از حکمت‌های بلاهایی مثل #کرونا رو، #بیداری مردم از خواب غفلت، و #تضرع و #خضوع به درگاهِ الهی بیان میکنه، و سؤال میکنه:👇

🕋 فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا؟! وَلَٰکِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ، وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ (انعام/۴۳)

💢 چرا هنگامی که سختی و عذابِ ما به آنان رسید، تضرُّع نکردند و تسلیم نشدند؟!
💢 بلکه دلهای آنها قساوت پیدا کرد.
💢 و شیطان، آنچه را انجام می‌دادند، در نظرشان زینت داد.


☝️ دقّت کنیم..
آیه سؤالیه.. خدا داره سؤال میکنه:

⁉️ فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا؟!🤔

⁉️ چرا وقتی که بأس و گرفتاریِ ما آمد، انسان‌ها #بیدار نشدند؟!
⁉️ چرا#تضرع و خاکساری نکردند؟!
⁉️ چرا به #خدا پناهنده نشدند؟!
⁉️ چرا نفهمیدند کارشون اشتباه بوده؟!


👌 توی این شرایطِ 🦠 #کرونا،  ضدّعفونی و رعایت مسائل بهداشتی، کاملاً درست و ضروریه، باید هم باشه...

❓ امّا #دعا چی شد؟!🤲
❓ خاکساری و #تضرع در مقابلِ خدا چی شد؟!
❓ #توبه و #استغفار چی شد؟!😐

چه اشکالی داره؟!
👈 هم ضدّعفونی، هم دعا!

❌ اینکه «فقط»، به ما بگن ضدّ عفونی، یا «فقط» بگن رعایت نکات بهداشتی.. این غلطه..😨
❌ اینکه همه‌ی تمرکزِ ما، «فقط» روی ضدّعفونی باشه، این غلطه..

یه خورده هم #دعا کنیم.

روایت داریم «الدّعاُ یَرُدُّ القضاءَ وَ قَد اُبرِمُ اِبراماً».😳 دعا می‌تونه قضای حتمی رو ردّ کنه.
قدرتِ #دعا رو در دفع بلاها، دست کم نگیریم.🙂

همه‌ی ما خطاکاریم، پس:

✔ همه با هم #دعا کنیم.
✔ همه با هم #استغفار کنیم.

☝️ توی این شرایط حسّاس، راهکار اینه که سیلی از #استغفار راه بندازیم. 👥 همه با هم #استغفار کنیم، و استغفارهامون رو روی هم بریزیم تا سیل راه بیفته..

🌊 «سیلی از استغفار» راه بندازیم..

یه سیلی راه بندازیم، که خطاهای بشریت رو بشوره و ببره..🙂

اون هم #استغفارِ واقعی.. #توبه و برگشتِ واقعی..😊

ای کاش انقدری که به شستن دست‌هامون اهمّیت میدیم، به پاکی و طهارت روح‌مون هم اهمّیت میدادیم..

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۱
ارديبهشت

✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸

✨پندهای شیطان ✨

روزی حضرت موسی برای مناجات به کوه طور می رفت و شیطان هم در پی او رفت. یکی از فرشتگان شیطان را نهیب زد و گفت: از دنبال موسی برگرد که او کلیم خداست مگر امید داری که بتوانی او را بفریبی؟ 

شیطان گفت: آری. چنان که پدر او حضرت آدم را به خوردن گندم فریفتم از موسی هم امید دارم که چنین شود حضرت موسی متوجه شد.

شیطان گفت: ای موسی کلیم می خواهی تو را شش پند بیاموزم؟ حضرت موسی فرمود:  خیر. من احتیاج ندارم از من دور شو. 

جبرئیل نازل شد و گفت: ای موسی صبر کن و گوش بده ، او الان نمیخواهد که تو را فریب دهد. موسی ایستاد و فرمود هر چه میخواهی بگو، شیطان گفت: آن شش پند این است:

اول: در وقت دادن صدقه به یادم باش و زود صدقه بده که ممکن است زود پشیمانت کنم گرچه آن صدقه کم و کوچک باشد چون ممکن است همان صدقه کم تو را از هلاکت نجات دهد و از خطر حفظ نماید.

دوم: ای موسی با زن بیگانه و نامحرم خلوت نکن چون در آن صورت من نفر سوم هستم و تو را فریفته و به فتنه می اندازم و وادار به زنا می کنم.
سوم : ای موسی در حال غضب به یادم باش زیرا در حال غضب تو را به امر خلاف وادار می نمایم و آرزو می کنم که اولاد آدم غضب کند تا من مقصودم را عملی سازم.

چهارم: چیزهایی که خداوند ازآنها  نهی کرده نزدیک نشو چون  هر کس به آنها نزدیک شود من او را به حرام و گناه می اندازم.
پنجم : در دل خود فکر گناه وکار خلاف راه مده چون اگر من دلی را چرکین دیدم به طرف صاحبش دست دراز میکنم و او را اغوا میکنم، تا آن کار خلاف را انجام دهد.

ششم: تا خواست که ششم را بگوید جبرئیل حضرت موسی(ع) را نهیب زد و فرمود: ای موسی حرکت کن و گوش مده که او می خواهد در نصیحت ششم تو را بفریبد. 

لذا موسی حرکت کرد و رفت. شیطان فریاد زد و گفت: وای بر من پنج موعظه را که اساس کارم  در آنها بود شنید و رفت می ترسم که آنها را به دیگران  بگوید و آنان هدایت شوند. 

من می خواستم پس از پنج کلمه حق، او را به دام اندازم و او و دیگران را فریب دهم ولی از دستم رفت.

📚برگرفته ازکتاب داستان راستان

  • مهدی آقابزرگی شاره