حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

۴۲ مطلب با موضوع «مدیریت مشکلات» ثبت شده است

۰۹
مهر

پند در سکوت

 🔸ابوعلی سینا در سفر بود، در هنگام عبور از شهری، جلوی  کاروانسرایی  اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی   همان کاروانسرا نشست تا غذایی بخورد.
🔹 خر سواری هم به آنجا رسید، از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.

🔸 شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من نبند،چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند.

🔹خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
🔸خر سوار گفت : اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.

🔹شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد.
🔸صاحب خر ، ابوعلی سینا را نزد قاضی برد و شکایت کرد.

🔴 قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.

🔹قاضی به صاحب خر گفت : این مرد لال است؟
🔸روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد....

🔹قاضی پرسید : با تو سخن گفت .......؟چه گفت؟
🔸صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند....... قاضی خندید و بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت.

🔹قاضی به ابوعلی سینا گفت: حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!!!
🔸ابوعلی سینا جوابی داد که از آن بعد به مثلی تبدیل شد;

🔴 «جواب ابلهان خاموشی ست»

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۴
مهر

...............................................
بسم الله الرحمن الرحیم 
عن حسن بن علی علیهما السلام :
قالَ علیه السلام : عَجِبْتُ لِمَنْ یُفَکِّرُ فى مَاءکُولِهِ کَیْفَ لایُفَکِّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَیَجْنِبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ، وَیُوَدِّعُ صَدْرَهُ ما یُرْدیهِ.(3)
ترجمه :
فرمود: تعجّب مى کنم از کسى که در فکر خوراک و تغذیه جسم و بدن هست ولى درباره تغذیه معنوى روحى خود نمى اندیشد، پس از غذاهاى فاسد شده و خراب دورى مى کند.
و عقل و قلب و روح خود را کارى ندارد - هر چه و هر مطلب و برنامه اى به هر شکل و نوعى باشد استفاده مى کند.
بحارج1ص218ح43

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۷
شهریور


🌹امر به معروف و نهی از منکر در قرآن(۱)🌹 

🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘

1⃣برتری مسلمانان به جهت امر به معروف ✅

کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ
ﺷﻤﺎ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺍﻣﺘﻲ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺻﻠﺎﺡ ﺟﻮﺍﻣﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ] ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺍﻳﺪ ، ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﻰ  ﺩﻫﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻭ ﺯﺷﺖ ﺑﺎﺯﻣﻰ  ﺩﺍﺭﻳﺪ .(آل عمران١١٠) 

2⃣ضرورت تشکیل گروه های امر به معروف✅

وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ [ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ] ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﺧﻴﺮ ﺩﻋﻮﺕ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ، ﻭ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻭ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﻭﺍﺩﺍﺭﻧﺪ ، ﻭ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻭ ﺯﺷﺖ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﻧﺪ ; ﻭ ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﻧﺪ .(آل عمران١٠٤) 

3⃣وظایف علمای دین در امر به معروف✅

لَوْلَا یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَصْنَعُونَ
ﭼﺮﺍ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺍﻟﻬﻲ ﻣَﺴﻠﻚ [ عالمان مسیحی ] ﻭ ﻋﺎﻟﻤﺎﻥ یهود، ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﮔﻨﺎﻩ ﺁﻟﻮﺩ ﻭ ﺣﺮﺍم ﺧﻮﺍﺭﻱ ﺑﺎﺯﻧﻤﻰ  ﺩﺍﺭﻧﺪ ؟ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺯﺷﺖ ﺍﺳﺖ ﺳﻜﻮﺗﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﭘﻴﺶ ﻣﻰ  ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ .(مائده ٦٣) 

🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺

🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆
                
                 ❓سوال قرآنی❓ 

در یک جا خدا امر به معروف را واجب عینی کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ(آل عمران١١٠) و در جای دیگر واجب کفایی معرفی میکند وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ (آل عمران۱۰۴)
این تضاد چگونه قابل حل است؟

✅ پاسخ:
امر به معروف دو مرحله دارد مرحله فردی که واجب عینی است و مرحله دسته جمعی که وظیفه حکومت اسلامی و مردم است افرادی را به عنوان آمر و ناهی معرفی کنند. 

🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆


🌹امر به معروف و نهی از منکر در قرآن(۲)🌹

🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘

✴️فوائد امر به معروف✴️ 

1⃣معذور بودن و حجت داشتن در پیشگاه خداوند متعال✅ 

وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ
ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺑﻨﻲ ﺍﺳﺮﺍﺋﻴﻞ [ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺑﺪ ﻛﺎﺭﻱ ﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺳﺎﻛﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﺑﻪ ﭘﻨﺪ ﺩﻫﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﻴﺮﺧﻮﺍﻩ ﻭ ﺩﻟﺴﻮﺯ ] ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭼﺮﺍ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻫﻠﺎﻙ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﻳﺎ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ، ﭘﻨﺪ ﻣﻰ  ﺩﻫﻴﺪ ؟ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻣﺎﻥ [ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺭﻓﻊ ﻣﺴﺆﻭﻟﻴﺖ ﺧﻮﺩ ] ﺣﺠﺖ ﻭ ﻋﺬﺭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ.

2⃣ ترک گناه گنهکاران ✅

وَلَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ
ﻭ ﺷﺎﻳﺪ ﺁﻧﺎﻥ [ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ] ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻧﺪ .(اعراف١٦٤)

🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘


        📛عواقب ترک نهی از منکر📛

🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁

1⃣ نزول عذاب خداوند ⭕️ 

وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَّا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنکُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ
ﻭ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺑﻲ [ ﻛﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﮔﻨﺎﻩ ، ﻓﺴﺎﺩ ، ﻧﺰﺍﻉ ، ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﻭ ﺗﺮﻙ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻭ ﻧﻬﻲ ﺍﺯ ﻣﻨﻜﺮ ﺍﺳﺖ ] ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻳﺪ ، [ ﻋﺬﺍﺑﻲ ] ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﻰ  ﺭﺳﺪ [ ﺑﻠﻜﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﻮﺩ ، ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍ ﻣﻰ  ﮔﻴﺮﺩ ، ﺳﺘﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺳﺘﻢ ﻭ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺍﺧﺘﻠﺎﻑ ﻭ ﻧﺰﺍﻉ ﻭ ﺗﺮﻙ ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﻭ ﻧﻬﻲ ﺍﺯ ﻣﻨﻜﺮ ] ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺳﺨﺖ ﻛﻴﻔﺮ ﺍﺳﺖ .(انفال٢٥)
 
2⃣ عامل فساد امتها ⭕️

فَلَوْلَا کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِکُمْ أُولُو بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الْأَرْضِ
ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻣﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ، ﻣﺼﻠﺤﺎﻧﻲ ﺩﻟﺴﻮﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ [ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ] ﺍﺯ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﻧﺪ ؟ (هود١١٦) 

#قال_الحسین_أُُریدُ_أنْ_آَمُرَ_بالمَعروفِ_وأنهی_عَنِ_المنکَرِ

🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۷
شهریور


       🚫فلسفه آسایش کفار در دنیا🚫 

⭕️🅾⭕️🅾⭕️🅾⭕️🅾⭕️🅾

1⃣ بی ارزشی دنیا ✅

لَا یَغُرَّنَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی الْبِلَادِ مَتَاعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻣﺪ ﻛﺎﻓﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﻫﺎ [ ﺑﺎ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﻭ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭ ﺷﻮﻛﺖ ﻇﺎﻫﺮﻱ ] ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻤﻊ ﻧﻴﻨﺪﺍﺯﺩ. [ ﺍﻳﻦ ] ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭﻱ ﺍﻧﺪﻙ [ ﻭ ﻧﺎﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺯﻭﺩ ﮔﺬﺭ ﺩﻧﻴﺎ ] ﺍﺳﺖ ; ﺳﭙﺲ ﺟﺎﻳﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﺩﻭﺯﺥ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺁﻥ ﺑﺪ ﺁﺭﺍﻣﮕﺎﻫﻲ ﺍﺳﺖ .(آل عمران۱۹۶و۱۹۷) 

2⃣ عذاب استدراجی 🔴

وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ
ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﻜﺬﻳﺐ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﺑﻪ ﺗﺪﺭﻳﺞ ﺍﺯﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻧﻤﻰ  ﺩﺍﻧﻨﺪ [ ﺑﻪ ﻭﺭﻃﻪ ﺳﻘﻮﻁ ﻭ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﻣﻰ  ﻛﺸﺎﻧﻴﻢ ﺗﺎ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺑﻪ ﻋﺬﺍﺏ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﻮﻧﺪ . ](اعراف١٨٢) 

3⃣ مهلت برای افزایش گناهان 🔴

وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِّأَنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ
ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ ، ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻜﻨﻨﺪ ﻣﻬﻠﺘﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻰ  ﺩﻫﻴﻢ ﺑﻪ ﺳﻮﺩﺷﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ، ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻬﻠﺘﺸﺎﻥ ﻣﻰ  ﺩﻫﻴﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﮔﻨﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﻔﺰﺍﻳﻨﺪ ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺧﻮﺍﺭ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﺳﺖ .(آل عمران١٧٨) 

4⃣ ثروت مایه عذاب برای کفار 📛

فَلَا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا
ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻧﺸﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮕﻔﺖ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩ ; ﺧﺪﺍ ﻣﻰ  ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﺪ.(توبه٥٥) 

5⃣ عدم قابلیت دنیا برای مجازات ✅

وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَابَّةٍ وَلَٰکِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺳﺘﻤﺸﺎﻥ ﻣﺆﺍﺧﺬﻩ ﻛﻨﺪ ، ﻫﻴﭻ ﺟﻨﺒﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺭﺍ [ ﻛﻪ ﻣﺴﺘﺤﻖّ ﻣﺆﺍﺧﺬﻩ ﺍﺳﺖ ] ﺑﺮ ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﺎﻗﻲ ﻧﻤﻰ  ﮔﺬﺍﺷﺖ ، ﻭﻟﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﺪﺗﻲ ﻣﻌﻴﻦ ﻣﻬﻠﺖ ﻣﻰ  ﺩﻫﺪ .(نحل٦١) 

⭕️🅾⭕️🅾⭕️🅾⭕️🅾⭕️🅾

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۰
شهریور

🔹آیت الله حائری شیرازی🔹

🔸برادری و اخوت، بستر و مقدمۀ مطالبه گری و امر به معروف و نهی از منکر است🔸

❓سوال: در امر به معروف شما فرمودید اگر شما با زبان دل صحبت بکنید، آن مؤثر می‌شود، ما بعضی از فتاوا را داریم که با توجه به کلمه امر، آنجا می‌گویند که شما باید آمرانه صحبت کنید.

✅ پاسخ آیت‌الله حائری شیرازی:

خداوند تبارک و تعالی می‌گوید: «الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ». می‌گویند اول برادریت را ثابت کن، بعد ادعای میراث کن. اینجا هم اول «بعضهم اولیاء بعض»ت را جا بینداز تا او بداند که تو دوستش هستی، او بداند آمده‌ای نجاتش بدهی، او بداند نیامده‌ای سوارش بشوی؛ بعد امر به معروف و نهی از منکر کن.

دیگران هم همین کار را می‌کنند که بچه‌های ما را گمراه می‌کنند.آنها چه جوری می‌کنند؟! آنها از راهش وارد می‌شوند. آنها با تواضع می‌آیند، خاکی می‌شوند. امام وقتی به ما امر به معروف می‌کرد، از موضع استعلا بهمان می‌گفت؟! مگر به ما نگفت من دست شما را می‌بوسم؟ می‌خواست امر به معروف کند که مردم امشب بروند به پشت بام‌ها و الله اکبر بگویند. مگر امر به معروف نیست؟! می خواست وحدت را درست کند. چه جوری گفت؟ گفت من پای کسانی را که امشب به پشت بام‌ها بروند می‌بوسم. در جریان آقای شریعتمداری و اختلافی که بین تبریز و قم می‌خواست واقع شود، امام به دست اکتفا نکرد، اینجا من دیدم گفت من پای آنهایی که به پشت بام بروند و تکبیر بگویند را می‌بوسم. وقتی آنها آمدند در عمل، آن وقت دقت این سخنان روشن می‌شود؛ 

اینکه امام می گوید متأسفانه روحانیت ما تجریدی است، دقیقا یعنی همین. وقتی آنها آمدند در عمل و خواستند امر به معروف بکنند آن وقت معلوم می شود. 
بنده خدایی گفته بود: وقتی می‌خواهید دور کعبه بچرخید، باید دقیقاً شانه‌هایتان به کعبه عمود باشد. این حاجی آمده بود گفته بود خودش بیاید ببینم چطور شانه‌اش را دقیقاً عمود می‌گیرد که به من می‌گوید این طوری باش؟! یعنی الان کعبه است، این دیوار است، می‌گوید باید شانه‌ات عمودی باشد. حاجی گفت وقت طواف، جمعیت آنجا من را بلند می‌کنند آنجا می‌گذارندم زمین. تجریدی یعنی همین، نگاه کن ببین چطور می‌شود و امکان دارد.

شما وقتی با پیغمبر صحبت می‌کنی، دستور می‌دهی یا درخواست می‌کنی؟ [با اینکه ما در برابر پیغمبر، درخواست می کنیم نه اینکه دستور بدهیم] اما قرآن می‌گوید: «الا من امر بصدقة»؟ می‌گوید ای پیغمبر؛ نجوایی که اینها می‌کنند، خیری درش نیست مگر کسی بیاید بگوید آقا به فلانی کمکی بکن که بیچاره است. می‌خواهد بگوید «به تو می‌گوید بکن»، می‌گوید «امر بکند به تو که بکنی»! مگر با پیغمبر می شود با استعلا حرف بزنی؟! مگر نمی‌گوید «لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ» وقتی با هم دارید صحبت می‌کنید «کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ» نکنید. 
پس وقتی می‌گوید «الا من امر بصدقة»، منظور از «امر»، تذکر و یادآوری است.

 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۵
شهریور

یا رب الحسین
بحق الحسین
اِشف صدر الحسین
بظهور الحجة

⭐⭐⭐⭐⭐

ما در زیارت عاشورا چیزی حدود هجده دعا 
می‌کنیم که متناسب با آن، هجده مقام را از خدا می‌خواهیم. 

درخواست‌های انسان در زیارت عاشورا، دنیوی و مادی و فانی نیست، بلکه همگی معنوی است.

ما در زیارت عاشورا، همراه با این دعاها، هجده مقام را از خدا درخواست می‌کنیم که بعضی از آنها به‌قدری بالاست که اگر زیارت عاشورا وجود نداشت، نمی‌توانستیم باور کنیم که کسی جرأت درخواست آنها را از خدا داشته باشد.

اینها خیلی خواسته‌های بزرگی هست و انسان از آنها درجات سلوک را یاد می‌گیرد، چون از پایین شروع می‌شود و به بالا می‌رسد.

⭐⭐⭐⭐⭐

و اما آن مقام‌ها:

⭐⭐⭐⭐⭐

۱- مقام خونخواهی امام حسین علیه‌السلام 

⬅️ ان یرزقنی طلب ثارک

اینکه کسی بخواهد خونخواهی امام حسین را بکند، مقام خیلی بالایی است، چون خونخواهِ اصلی ابی‌عبدالله، امام زمان است.

⭐⭐⭐⭐⭐

۲- مقام وجاهت عند الله 
(آبرومندی نزد خدا) 

⬅️ اللهم اجعلنی عندک وجیها

⭐⭐⭐⭐⭐

۳- مقام معِیَّت(همراهی) با معصوم 

⬅️ ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرة 

⬅️ مع امام منصور 

(این درخواست، بسیار ویژه است، چون تمام 
انبیا و اولیا آرزویش را داشته‌اند).

⭐⭐⭐⭐⭐

۴- مقامی که درخواست می‌کنیم تمام مراحل زندگی ما، درهم‌تنیده با معصوم باشد.

⬅️ اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد...

⭐⭐⭐⭐⭐

۵- مقام شهادت

⬅️ و مماتی ممات محمد و آل محمد 

چون مرگ همه معصومین از پیامبر تا امام حسن عسکری علیهم‌السلام، با شهادت بوده.

⭐⭐⭐⭐⭐

۶- رسیدن به مقام محمود 

⬅️ ان یُبِلِّغنی المقام المحمود

در قرآن آیه‌ای داریم که به پیامبر می‌گوید: نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسی. مقام محمود از نگاه بیشتر مفسران، یعنی مقام شفاعت. 

خود شفاعت شدن، یک مقامی است که به هر کسی نمی‌رسد (لا یملکون الشفاعة... شفاعت به هر کس نمی‌رسد).

حالا یک مقامی هست که از شفاعت‌شدن بالاتر است و آن هم مقام شفاعت‌کردن است و ما در این فراز، این را از خدا می‌خواهیم.

⭐⭐⭐⭐⭐

۷- مقام مشارکت در مصیبت ولیّ معصوم 

⬅️ لقد عظمت الرّزِیّة... بک علینا

⬅️ و اسئل الله بحقکم... ان یعطینی بمصابی بکم... 
(یعنی مصیبت شما را، مصیبت خودم می‌دانم)

⬅️ الحمد لله علی عظیم رزِیّتی 
(دقیقا در اینجاست که انسان مصیبت را برای خودش می‌داند)

این مقام، خیلی عظیم است و خیلی باید درباره‌اش بحث کرد.

داستان زیارت عاشورا، داستانِ یکی‌شدن با اهل‌بیت است، قرار است از این طریق، به شجره حیات متصل شویم.

⭐⭐⭐⭐⭐

۸-مقام برائت
(برای دوری و تبرّی‌جستن از بعضی جریان‌ها و افراد و نیز بعضی خصوصیت‌ها)

⬅️ و بالبرائة من اعدائکم

⭐⭐⭐⭐⭐

۹- مقام لعن 

این مقام، آن‌قدر مهم است که در زیارت عاشورا بر سلام اولویت دارد. اول صدتا لعن می‌دهیم و بعد صد سلام. 
(جاروب کن خانه سپس میهمان طلب)

⬅️ اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد

نکته: چهره اصلی برائت و لعن، بعد از ظهور دیده می‌شود، چون ما مردم اصلا تا قبل از ظهور نمی‌فهمیم کسانی که باعث و بانی ماجرای کربلا بوده‌اند، ما را از چه نعمات زیاد و برکات بزرگی محروم کرده‌اند.

ما الآن از دنیای بعد از ظهور چیزی نمی‌دانیم و درک نمی‌کنیم. اصل برائت در آن زمان اتفاق می‌افتد. 

یعنی وقتی ظهور انجام می‌شود و می‌فهمیم چه چیزی را از ما گرفته‌اند، تازه حسّ واقعیِ برائت را درک خواهیم کرد.

⭐⭐⭐⭐⭐

۱۰- مقام سِلم 

⬅️ انی سلم لمن سالمکم

⬅️ و ولیّ لمن والاکم

این مقام، عبارت است از مقام دوستی با دوستان و دوستداران اهل‌بیت، برای تشکیل یک شبکه متحد در راه تحقق منویّات این خاندان.

⭐⭐⭐⭐⭐

۱۱- مقام حَرب 

⬅️ حرب لمن حاربکم

این مقام، یعنی مقام دشمنی با دشمنان اهل‌بیت، برای پالایش آن شبکه متحد و همچنین مبارزه با موانع رشد بشر.

آیا شما فکر می‌کنید هر کسی می‌تواند به مقام مجاهدت برسد؟

⭐⭐⭐⭐⭐

۱۲-مقام ایثار 

ما در زیارت عاشورا این مقام را درخواست می‌کنیم و لااقل ادای آن را درمی‌آوریم.
ایثار یعنی بذل بهترین‌ها، و ما زیارت عاشورا بهترین داشته‌های خود را فدای امام می‌کنیم.

⬅️ بابی انت و امی

⭐⭐⭐⭐⭐

۱۳- مقام قربة الی الله 

باید گفت: مقام قرب و نزدیکی به خدا، بالاترین مقام ممکن است، منتها مراتب بالای آن فقط به کمک و دستگیری ولیّ‌خدا که در این مسیر پیشتاز است، ممکن می‌شود.

⬅️ انی اتقرب الی الله...

⬅️ اللهم انی اتقرب الیک...

⭐⭐⭐⭐⭐

۱۴- مقام دوستی و نزدیکی به اهل‌بیت 

⬅️ انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی ...

این مقام نیز، امتداد مقام قربة الی الله است.

⭐⭐⭐⭐⭐

۱۵_مقام معرفت اهل‌بیت 

(چرا که در حدیث داریم: من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة) 

⬅️ اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم...

⭐⭐⭐⭐⭐

۱۶- مقام ثبات قدم و اهل تزلزل نبودن 

⬅️ ان یثبّت لی عندکم قدم صدق

⬅️ ثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین...

⭐⭐⭐⭐⭐

۱۷- مقام رجعت، که هرکسی قادر نیست به این مقام برسد و شخص باید خیلی کارها در این راه انجام دهد.

⬅️ و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام منصور

⭐⭐⭐⭐⭐

۱۸- مقامی که خدا به ما درود بفرستد

⬅️ اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمة و مغفرة

⭐⭐⭐⭐⭐

ما در زیارت عاشورا، خیلی از این مقام‌ها و خواسته‌ها را به‌صورت لامکان و لازمان می‌خواهیم. 
یعنی درخواست خود را محدود به یک زمان و مکان خاص نمی‌کنیم.

⬅️ فی هذا الیوم و فی موقفی هذا و ایام حیاتی 
(یعنی الآن و اینجا و همه روزهای عمرم)

⬅️ و لا جعله الله آخر العهد منی... 
(یعنی الی‌الابد باشد و محدود به حال نباشد)

⭐⭐⭐⭐⭐

اکنون در پایان این مطلب باید گفت که هدف خلقت ما انسان‌ها، رشد نامحدود ما از طریق کسب معرفت و محبت و خشوع در برابر خدا و همچنین ولی خداست.

لذا این درخواست‌های بی‌انتهایی که ما در زیارت عاشورا به درگاه خدا عرض می‌کنیم، کاملاً همسو با هدف خلقت ماست. 

یعنی اگر به مقامات فوق دست یابیم، در واقع تا سطوح بسیار بالایی از هدف خلقت دست یافته‌ایم.

  • مهدی آقابزرگی شاره
۳۱
تیر

حال زار
یکی از مشکلات طب سنتی  و طب جدید این است که تمام مشکلاتی که برای انسان ها از طریق خوردن و آشامیدن به وجود میاد مثل اضافه وزن، فشار خون، چربی خون و غیره را میخواهند از طریق خوردن درمان بکنند؛ به قول شیخ بهایی که می فرمود: مردم در حالت طبیعی از دنیا نمی روند بلکه گور خود را با دندان های خودشان می کنند، با اینکه خیلی از مشکلات و مریضی ها به خاطر زیاده روی در خوردن و آشامیدن هست، ما درمان این درد ها را هم باز از طریق خوردن و آشامیدن جستجو می کنیم و در طب جدید و قدیم هم همین شیوه برای کنترل این بیماری ها توصیه می شود اما اسلام شیوه ای بهتر را ارائه می‌دهد و آن امساک است یعنی ترک خوردن و   پرهیز کردن،  وجود نازنین رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: المعدة بیت کل داء و الحمیة  رأس کل دواء (معده خانه تمام دردها است و بازداشتن از خوردن و آشامیدن - پرهیز کردن- مرکز تمام داروهاست) پس  اسلام بدون نفی کردن طب سنتی و طب جدید راه ارزانتر و معقول تر را معرفی میکنه و آن پرهیز و امساک کردن هست در دستورات دینی و عبادی ما هم  اسلام برای خیلی از زمان ها در غیر ماه مبارک رمضان دستور به روزه مستحبی می دهد  مثل ۹ روز اول ماه ذی الحجه که روزه گرفتن نه روز اول این ماه ثواب روزه گرفتن تمام عمر را داراست.
مهدی آقابزرگی

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۹
تیر

رفیقم میگفت : 
۳۰ سال پیش خواستم برم شیراز .
رفتم ترمینال و سوار اتوبوس شدم. صندلی جلوم زن و  شوهری
 بودند که یه بچه تپل
 و شیرین ۳یا ۴ ساله  داشتند.
اتوبوس راه افتاد. ۱۶ ساعت راه بود.
طی راه بچه تپل و شیرین که صندلی جلو بود هی به سمت من نگاه میکرد و میخندید.
چندبار باهاش دالی بازی کردم و بچه کلی خندید. دست بچه یه کاکائو
 که نمیخوردش، تو دالی بازی یهو یه گاز از کاکائو بچه زدم؛ بچه  کمی خندید.
کمی بعد مادر بچه با خوشحالی به شوهرش گفت:
 ببین؛ بالاخره کاکائو را خورد.
دیدم پدر و مادرش خوشحالند؛ گفتم بذار بیشتر خوشحال بشند.

خلاصه ۳ تا کاکائو را کم کم از دست بچه یواشکی گاز زدم و بچه هم میخندید.

مدتی بعد خسته شدم.
چشمم را بستم و به صندلی تکیه دادم که یهو ای وای..
مردم از دل پیچه، دل و روده ام اومد تو دهنم، سرگیجه داشتم، داشتم میترکیدم.

دویدم رفتم جلو و به راننده وضعیت اورژانسی خودم را گفتم.
راننده با غرغر تو یه  کافه ایستاد.
عین سوپرمن پریدم و رفتم دستشویی و رفع حاجت کردم.

برگشتم و از راننده تشکر کردم و نشستم روی صندلی.

اتوبوس راه افتاد، هنوز ۱۰ دقیقه نگذشته بود که دل پیچه شروع شد.
طوری شده بود که 
صندلی جلوی خودم را گاز میگرفتم .از درد میخواستم داد بزنم‌. چه دل پیچه وحشتناکی، تموم بدنم را میکشیدند، مردم خدا....

دویدم پیش راننده و با التماس وضعیتم را گفتم.

راننده اومد اعتراض کنه که با صدای عجیبی که ازم در شد راننده زد بغل جاده و گفت:  بدو داداش

پریدم بیرون و دقایقی بعد برگشتم به اتوبوس وتشکر کردم.

از درد داشتم میمردم.
دهنش خشک بود و چشمام سیاهی میرفت.

رفتم روی صندلی نشستم.
گفتم چرا اینجوری شدم؟
غذای فاسد که نخورده بودم!

دیدم دست بچه باز کاکائو هست.
از پدر بچه پرسیدم : 
بچه تون کاکائو خیلی میخوره؟
پدرش گفت: نه، کاکائو براش بده. مادرش گفت: 
حقیقت بچه مون یبوست داره، روی کاکائو مسهل مالیدم تا شاید افاقه کنه؛ 
تا حالام دو سه تا هم خورده ولی بی فایده بوده!

من بدبخت خواستم ادامه بدم که یهو درد مجدداً اومد. میخواستم داد بزنم و کف اتوبوس غلت بزنم، رفتم پیش راننده؛ راننده با خشونت گفت : خجالت بکش ؛ وسط بیابونه ماشین که شخصی نیست. 
برو بشین!
مونده بودم بین درد و خجالت.
یه فکری کردم؛ برگشتم پیش پدر و مادر بچه و گفتم : من هم یبوست دارم، میشه به من هم کاکائو بدید؟

۳ تا کاکائو مسهلی گرفتم 
و رفتم پیش راننده عصبی و با ترس و خنده گفتم: 
عزیز چرا داد میزنی؟ نوکرتم، فداتم ؛ دنیا ارزش نداره؛ شما ناراحت نشو؛ جون همه ما دست شماست، معذرت میخوام.
بیا و دهنت را شیرین کن‌!

راننده هم که سیبیل کلفت و لوطی بود گفت ایول ؛  دمت گرم ؛ بامرامی ؛ آخر مردای عالمی!
خلاصه ؛ ۳ تا کاکائو را کردم تو دهنش و رفتم سر جام نشستم و از درد عین مار به خودم پیچیدم.

۱۰ دقیقه نشده بود که راننده صدام کرد و گفت: 
داداش؛ جون  بچه ات چی به خورد من دادی؟ ترکیدم!

داستان کاکائو و بچه را براش گفتم.
راننده زد بغل جاده و گفت بریم پایین.

خلاصه تا شیراز هر نیم ساعت میزد کنار و میگفت: بریم رفیق!

مسافرها هم  اعتراض که میکردند راننده میگفت: پلیس راه گفته که یه گروه تروریست و  نامرد توی جاده میخ ریختند؛ تند تند باید لاستیکها را کنترل کنم که نریم ته دره!
ملت هم ساکت بودند و دعا به جون راننده میکردند.

*این را عرض کردم که بدانید برای رفع هر مشکلی مسئولش باید همدرد مردم باشه تا حس کنه طرف چی میکشه. فکر نکنم اینجا هیچ مسئولی همدرد مردم باشه!*

  • مهدی آقابزرگی شاره
۲۷
تیر

⚜حکایتهای پندآموز⚜

✍گویند: صاحب دلی، برای اقامه نماز به مسجدی رفت. نمازگزاران، همه او را شناختند؛ پس، از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید.  پذیرفت.  نماز جماعت تمام شد. چشم ها همه به سوی او بود. مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست. بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود. آن گاه خطاب به جماعت گفت: مردم! هر کس از شما که می داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد! کسی برنخاست. گفت: حالا هر کس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد! باز کسی برنخاست. 
گفت: شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛ اما برای رفتن نیز آماده نیستید

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۵
تیر

گره گشای

پیرمردی، مفلس و برگشته بخت

روزگاری داشت ناهموار و سخت

هم پسر، هم دخترش بیمار بود

هم بلای فقر و هم تیمار بود

این، دوا میخواستی، آن یک پزشک

این، غذایش آه بودی، آن سرشک

این، عسل میخواست، آن یک شوربا

این، لحافش پاره بود، آن یک قبا

روزها میرفت بر بازار و کوی

نان طلب میکرد و میبرد آبروی

دست بر هر خودپرستی میگشود

تا پشیزی بر پشیزی میفزود

هر امیری را، روان میشد ز پی

تا مگر پیراهنی، بخشد به وی

شب، بسوی خانه میآمد زبون

قالب از نیرو تهی، دل پر ز خون

روز، سائل بود و شب بیمار دار

روز از مردم، شب از خود شرمسار

صبحگاهی رفت و از اهل کرم

کس ندادش نه پشیز و نه درم

از دری میرفت حیران بر دری

رهنورد، اما نه پائی، نه سری

ناشمرده، برزن و کوئی نماند

دیگرش پای تکاپوئی نماند

درهمی در دست و در دامن نداشت

ساز و برگ خانه برگشتن نداشت

رفت سوی آسیا هنگام شام

گندمش بخشید دهقان یک دو جام

زد گره در دامن آن گندم، فقیر

شد روان و گفت کای حی قدیر

گر تو پیش آری بفضل خویش دست

برگشائی هر گره کایام بست

چون کنم، یارب، در این فصل شتا

من علیل و کودکانم ناشتا

میخرید این گندم ار یک جای کس

هم عسل زان میخریدم، هم عدس

آن عدس، در شوربا میریختم

وان عسل، با آب میآمیختم

درد اگر باشد یکی، دارو یکی است

جان فدای آنکه درد او یکی است

بس گره بگشوده ای، از هر قبیل

این گره را نیز بگشا، ای جلیل

این دعا میکرد و می پیمود راه

ناگه افتادش به پیش پا، نگاه

دید گفتارش فساد انگیخته

وان گره بگشوده، گندم ریخته

بانگ بر زد، کای خدای دادگر

چون تو دانائی، نمیداند مگر

سالها نرد خدائی باختی

این گره را زان گره نشناختی

این چه کار است، ای خدای شهر و ده

فرقها بود این گره را زان گره

چون نمی بیند، چو تو بیننده ای

کاین گره را برگشاید، بنده ای

تا که بر دست تو دادم کار را

ناشتا بگذاشتی بیمار را

هر چه در غربال دیدی، بیختی

هم عسل، هم شوربا را ریختی

من ترا کی گفتم، ای یار عزیز

کاین گره بگشای و گندم را بریز

ابلهی کردم که گفتم، ای خدای

گر توانی این گره را برگشای

آن گره را چون نیارستی گشود

این گره بگشودنت، دیگر چه بود

من خداوندی ندیدم زین نمط

یک گره بگشودی و آنهم غلط

الغرض، برگشت مسکین دردناک

تا مگر برچیند آن گندم ز خاک

چون برای جستجو خم کرد سر

دید افتاده یکی همیان زر

سجده کرد و گفت کای رب ودود

من چه دانستم ترا حکمت چه بود

هر بلائی کز تو آید، رحمتی است

هر که را فقری دهی، آن دولتی است

تو بسی زاندیشه برتر بوده ای

هر چه فرمان است، خود فرموده ای

زان بتاریکی گذاری بنده را

تا ببیند آن رخ تابنده را

تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند

تا که با لطف تو، پیوندم زنند

گر کسی را از تو دردی شد نصیب

هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب

هر که مسکین و پریشان تو بود

خود نمیدانست و مهمان تو بود

رزق زان معنی ندادندم خسان

تا ترا دانم پناه بیکسان

ناتوانی زان دهی بر تندرست

تا بداند کآنچه دارد زان تست

زان به درها بردی این درویش را

تا که بشناسد خدای خویش را

اندرین پستی، قضایم زان فکند

تا تو را جویم، تو را خوانم بلند

من به مردم داشتم روی نیاز

گرچه روز و شب در حق بود باز

من بسی دیدم خداوندان مال

تو کریمی، ای خدای ذوالجلال

بر در دونان، چو افتادم ز پای

هم تو دستم را گرفتی، ای خدای

گندمم را ریختی، تا زر دهی

رشته ام بردی، تا که گوهر دهی

در تو، پروین، نیست فکر و عقل و هوش

ورنه دیگ حق نمی افتد ز جوش

  • مهدی آقابزرگی شاره