حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

حقیقت جو

در محور توحید گفتن و نوشتن و خواندن

۱۱
آبان

مرا می شناسی؟ 

مراسم عروسی بود 
پیرمردی در گوشه سالن تنها نشسته بود که داماد پیشش آمد و‌ گفت: 
سلام استاد آیا منو می‌شناسید. 
معلم بازنشسته جواب داد:
خیر عزیزم فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم.
و داماد ضمن معرفی خود گفت: 
چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید 
یادتان هست سال‌ها قبل ساعت گران قیمت یکی از بچه‌ها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همه دانش‌آموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که شما ساعت را از جیبم بیرون می‌آورید و جلوی دیگر معلمین و دانش‌آموزان آبرویم را می‌برید، ولی شما ساعت را از جیبم بیرون آوردید ولی تفتیش جیب بقیه‌ی دانش‌آموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سال‌های بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد و شما آبروی من را نبردید. 
استاد گفت: 
باز هم شما را نشناختم! 
ولی واقعه را دقیق یادم هست ...
چون من موقع تفتیش جیب دانش‌آموزان چشم‌هایم را بسته بودم.

🔸تربیت و حکمت معلمان، دانش‌آموزان را بزرگ می‌نماید.
درود بفرستیم به همه معلم هایی که با روش درست و آموزش صحیح هم بذر علم و دانش را در دل و جان شاگردان می کارند و هم تخم پاکی و انسانیت و جوانمردی را.

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۱
آبان

امام زین‌العابدین(علیه السلام): 

بیچاره فرزند آدم ...
هر روز سه مصیبت به او مى رسد
و حتى از یکی از آنها پند نمى گیرد
که اگر پند میگرفت، سختی هاو کار دنیا
بر او آسان مى شد.

مصیبت_اول:
هر روز از عمر او کم میشود
در صورتى که اگر از مال او چیزى کم گردد
اندوهگین مى شود؛ درحالیکه مال جایگزین
دارد، اما عمر از دست رفته جبران نمى شود. 

 مصیبت_دوم:
روزیش را به طور کامل دریافت میکند،
که اگر از راه حلال باشد باید حساب پس دهد
و اگرحرام باشد کیفر میبیند. 

مصیبت_سوم:
از اینها بزرگتر است
پرسیدند: "آن چیست؟"
فرمود: «هیچ روزى را به شب نمى رساند
مگر این که یک منزل به آخرت نزدیک شده است، اما نمى داند به سوى بهشت یا به سوى آتش؟

📚منبع‌الاختصاص؛ص342

  • مهدی آقابزرگی شاره
۱۰
آبان

💢 یک ‌اشتباه بزرگ: بدتر دانستن جنس مردم زمان خود از مردم زمان ‌گذشته 

🔹خدا که این همه لجاجهای اقوام گذشته با پیغمبران خودشان را در قرآن بازگو کرده است، برای این است که همه و خود پیغمبر بدانند که ای پیغمبر! اگر مردم تو لجاج و عناد به خرج می‌دهند گذشتگان از اینها بدتر بودند، و مردم مسلمان هم اینقدر یأس و ناامیدی به خودشان راه ندهند.

🔸یکی از فکرهای بسیار غلط همین است که ما مردم زمان خودمان را جنساً از مردم زمان پیشین بدتر بدانیم، چون وقتی که بدتر بدانیم فوراً مأیوس می‌شویم. وقتی که مأیوس بشویم رها می‌کنیم، وقتی رها می‌کنیم بدیهی است که مردم بد می‌شوند. پس بدترین چیزها یأس و ناامیدی از مردم به این سرعت است.

📙 استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج۹، ص۱۶۶

 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۷
آبان


✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨مرده شور ترکیبت را ببرند ✨

مردی به نزد قاضی آمد، گفت: ای راهنمای مسلمانان! اگر خرما خورم، دین مرا زیان دارد؟ گفت: نه. 
گفت اگر قدری سیاه دانه با آن خورم چه؟ گفت: عیبی نباشد. 
گفت: اگر آب خورم چه شود؟ گفت: بر تو گوارا! 
آن مرد گفت: خب شراب خرما از همین سه است. آن را چرا حرام گویی؟ 

قاضی گفت: ای مرد، اگر قدری خاک بر تو اندازم، تو را ناراحتی پیش آید؟ گفت: نه. 
گفت: اگر مشتی آب بر تو ریزم، چه؟ گفت هیچ نشود. 
گفت: اگر این آب و خاک را با هم بیامیزم و از آن خشتی بسازم و بر سرت زنم، چگونه باشد؟ گفت: سرم بشکند. 

گفت: همچنان که این جا سرت بشکند، آن جا هم پیمان دینت بشکند.

جوامع الحکایات

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۶
آبان

داستان نماز اول وقت

بربالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم. پیرمرد شیک وکراوات زده ای هم آنجاحضور داشت. چند دقیقه  بعداز ورود ما اذان مغرب گفتند.

آقای پیرکراواتی، باشنیدن اذان، درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد وسجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نمازشد.!!

برای من جالب بود که یک پیرمردشیک وصورت تراشیده کراواتی اینطورمقید به نماز اول وقت باشد.

بعد ازاینکه همه نمازشان راخواندند،  من ازاو دلیل نمازخواندن اول وقتش راپرسیدم!

و اوهم قضیه نماز و مرحوم شیخ و رضاشاه را برایم تعریف کرد...

درجوانی مدتی ازطرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم. ازطرفی پسرم مبتلا به سرطان خون شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظرمرگ بچه ام بودم.!!

روزی خانمم گفت که برای شفای بچه، مشهد برویم و دست به دامن امام رضا(ع) بشویم...

آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادربچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم...

رسیدیم مشهدو بچه را بغل کردم و رفتیم وارد صحن حرم که شدیم خانمم خیلی آه و ناله وگریه میکرد...

گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه

بچه را گرفت وگریه کنان داخل ضریح آقارفت

پیرمردی توجه ام رابه خودش جلب کرد که رو زمین نشسته بود وسفره کوچکی که مقداری انجیر ونبات خرد شده درآن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند وهرکسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکرمیکرد ومیرفت.!

به خودم گفتم ماعجب مردم احمق وساده ای داریم پیرمرد چطورهمه رادل خوش کرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!!

حواسم ازخانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم شرطی بگذاریم؟

گفتم:چه شرطی وبرای چی؟

شیخ گفت :قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت یکسال نمازهای یومیه راسر وقت اذان بخوانی.!

متعجب شدم که او قضیه مرا ازکجا میدانست!؟ کمی فکرکردم دیدم اگرراست بگوید ارزشش را دارد...

خلاصه گفتم :باشه قبوله و بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم:باشه.!

همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سروصدای مردم بلند شد ودر ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم پسرم از لابلای جمعیت بیرون دوید ومردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته وخوب شده بود.!!

منهم ازآن موقع طبق قول وقرارم بامرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سروقت میخوانم.!

اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند سردارسپه جهت بازدید درراهه و ترس واضطراب عجیبی همه جارا گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.!

درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدیدشاه نمازم را بخوانم.

چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز..

رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!!

اگرعصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود...

نمازم که تمام شد بلندشدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا عذرخواهی کردم وگفتم :

قربان درخدمتگذاری حاضرم

شرمنده ام اگروقت شما تلف شد و...

رضاشاه هم پرسید :مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟

گفتم : قربان ازوقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون درحرم امام رضا(ع)شرط کردم

رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد وبا چوب تعلیمی محکم به یکی زد وگفت:

مردیکه پدرسوخته، کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، ونماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.!

اونیکه دزده تو پدرسوخته هستی نه این مرد.!

بعدها متوجه شدم،آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش راعوض کرده بود و جانم را خریده بود.!!

ازآن تاریخ دیگرهرجا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم....

* خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان
 

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۶
آبان

بالویی 2:
✅ تا میتونید بسم الله بگید:

در روایت آمده چون بنده را پای میزان حساب حاضر می کنند نامه اعمال او را در حالی که مملو از افعال و کردار زشت است به دست او میدهند، بنده در حین گرفتن نامه اعمال بنابر عادتی که در دنیا به گفتن «بسم الله الرحمن الرحیم» داشته آن را بر زبان جاری می‌کند و نامه اعمال را به دست می‌گیرد، چون نامه اعمال را می‌گشاید آن را سفید می‌بیند، در حالی که هیچ عمل بدی در او نوشته نشده است.

در این هنگام بنده عاصی به فرشتگانی که حاضرند می‌گوید: در این نامه عمل چیزی نوشته نیست که بخوانم، و فرشتگان گویند: در همین نامه تمام اعمال بد تو نوشته بود اما به برکت و میمنت کلمه «بسم الله الرحمن الرحیم» که بر زبانت جاری کردی،‌ محو شد.

💥و در روایت دیگر رسول اکرم (ص) فرمودند:
چون روز قیامت شود به بنده خدا امر می‌شود که وارد آتش دوزخ شود، چون نزدیک دوزخ می‌شود می‌گوید: «بسم الله الرحمن الرحیم» و پا در دوزخ می‌نهد آتش دوزخ هزاران سال راه از او دور می شود.

📚منهج الصادقین، ج۱، ص۳۳

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۵
آبان

mahdi 313:
☘🌺☘ حدیثی آموزنده و زیبا

 رُوِیَ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : أَنَّهُ رَأَى رَجُلاً یَدْعُو مِنْ دَفْتَرٍ دُعَاءً طَوِیلاً فَقَالَ لَهُ:
یَا هَذَا الرَّجُلُ إِنَّ اَلَّذِی یَسْمَعُ اَلْکَثِیرَ هُوَ یُجِیبُ عَنِ اَلْقَلِیلِ.
 فَقَالَ اَلرَّجُلُ: یَا مَوْلاَیَ فَمَا أَصْنَعُ؟
 قَالَ: قُلِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ
 وَ أَسْأَلُ اَللَّهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ
 وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ
 وَ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ .

🌸🍀🌸ترجمه :
در کتابی بسیار قدیمی نقل شده است که حضرت امیر المومنین ع مردی را دیدند که از روی دفتر، یک دعای بسیار طولانی را می خواند آنگاه حضرت به او گفت: ای مرد، آن کس که دعاهای زیاد را می شنود می تواند دعای اندک را مستجاب فرماید.
آن مرد از حضرت علی ع پرسید: حال چه کنم؟
حضرت فرمود بگو:

  اَلْحَمْدُ لِِله عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ
 وَ أَسْأَلُ اَللَّهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ
 وَ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ
 وَ أَسْتَغْفِرُ اَللَّهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ .

①خدا را سپاس و حمد برای هر نعمتی که به من داده است.
② از خداوند درخواست می کنم هر خیر و خوبی را.
③خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم.
④ خدایا به تو پناه می برم از همه بدی ها.

••✾•🌿🌺🌿•✾••
📚بحار الانوار ج ۹۱ ص ۲۴۲.

  • مهدی آقابزرگی شاره
۰۱
آبان

 

انسانها در قلمروهای گوناگون معرفتی، یک سلسله یقینیاتی دارند که باید برای تحقق آنها تلاش مشترکی انجام دهند چنان که ما مسلمانان ومسیحیان، هم در امور اعتقادی، یقینیاتی داریم و هم در مسائل و ارزشهای اخلاقی، و برای تحقق گسترش عقاید توحیدی در جهان و گسترش ارزشهای اخلاقی باید تلاشهای مشترکی داشته باشیم. ودرباره مسائلی که مورد اختلاف است اولا باید سعی بلیغی داشته باشیم که با همکاری، به جوابهای مطمئن تر و یقینی تری نائل شویم و یکی از راهها بحث و مناظره و گفتگو است و سوم اینکه حتی مادام که در این مسائل اخیر و مورد اختلاف، به نتایج یقینی نرسیده ایم، روابط سالم و دوستانه ای با همدیگر داشته باشیم تا با تلاش مشترک بتوانیم در جهت حل آن مسائل به یکدیگر کمک کنیم و اگر احیانا گروهی به نتایج صحیحی رسیدند از دست آورد آنها دیگران هم استفاده کنند. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.

 

  • مهدی آقابزرگی شاره